حمید رستمی

شوخی کم‌رمق با دردها

نقد «چپ، راست»

8 بهمن 1401

چپ، راست برای مخاطب امروز سینمای ایران به عنوان طنزی سیاسی در بستر رویدادها و تعاریف رایج سیاست ایران به‌شدت بیات و برای فیلمی جدی که از مشکلات جامعه می‌گوید به‌شدت سطحی و دافعه‌برانگیز است. در حالی که چندسالی‌ست که مردم خسته از رقابت‌های بی‌سرانجام گروه‌های سیاسی چپ و راست ایران - که البته با تعریف‌های کلاسیک چپ و راست جهان کاملاً متفاوت است - کم‌ترین امیدی برای بهبود شرایط و حصول نتیجه‌ای خاص از این جنگ زرگری ندارند تبدیل آن به شوخی و سعی در خنداندن مخاطب با تمسک به آن برداشت‌ها به‌خصوص در روزهای غم‌بار حاضر بسیار لوس و در برخی موارد حتی اعصاب‌خردکن است.

فارغ از سوژه، ساختار فیلم تا حدودی تلویزیونی با لوکیشن‌ها و بازیگران محدودی‌ست که خیلی بیش‌تر از آن که از آثار قبلی تهیه‌کننده‌اش (منوچهر محمدی) که علاقهٔ خاصی به بلندپروازی دست‌کم در روایت و ورود به خطوط قرمز داشت متأثر باشد، از طنز‌های اتوبوسی دم‌دستی الگو گرفته و در بهترین حالت شکل اتوکشیدهٔ آن نوع فیلم‌هاست که آدم‌ها و روابط نمی‌توانند خود را به مخاطب تحمیل کنند و البته نمونهٔ مثال‌زدنی این گونه شعارها در رد شرایط سخن گفتن و راه‌حل خاصی ارائه نکردن را سال‌ها قبل مسعود ده‌نمکی با اخراجیها تجربه کرده است.

عنصر جابه‌جایی موقعیت‌ها در ذات خود بامزه است و توان ایجاد شرایط کمیک بسیاری را دارد که بارها سینمای ایران و جهان از آن سود جسته و آثار خوبی هم تولید شده که شاید یکی از بهترین آن‌ها مارمولک باشد که نوشتهٔ پیمان قاسم‌خانی (بازیگر همین فیلم) از روی طرحی از منوچهر محمدی بود و پس از گذشت دو دهه هنوز شوخی‌هایش ورد زبان سینمادوستان است و دیالوگ‌هایش محل ارجاع. اما این جابه‌جایی در چپ، راست در موقعیت کودکانی رخ می‌دهد که بجز معدود صحنه‌ها از جمله چادر به سر کردن دخترک هفت‌ساله و لاک ناخن زدن آن یکی، فرصت ظهور و بروز چندانی نمی‌یابد و بیش‌تر هدف کارگردان نشان دادن تفاوت نوع مواجههٔ خانواده‌هایی‌ست که هر کدام متعلق به یکی از جناح‌های سیاسی هستند و در حالی که نوع نگاه خانوادهٔ مقابل را به امر تربیت فرزند از پایه قبول ندارند و روش خود را درست‌تر می‌پندارند، سعی در مجاب کردن طرف مقابل دارند. اما تصویری که حامد محمدی از دو طرف دعوا ارائه می‌دهد به‌شدت نامناسب و غیرعادی‌ست، طوری که هیچ‌کدام کم‌ترین شایستگی برای سرپرستی هیچ کودکی ندارند و در نتیجه راه‌حل قاضی برای زندگی دو خانواده در یک خانه و آماده شدن تدریجی بچه‌ها برای کنار آمدن با واقعیت نمی‌تواند چندان مناسب باشد و صرفاً مفهومی کنایی دارد.

اصلان دهقان به عنوان سیاستمداری چپ‌گرا که فردی متنفذ است و در برنامه‌های تلویزیونی به نمایندگی از جناح متبوع شرکت کرده و سیاست‌های مورد نظر آن‌ها را پی می‌گیرد، علناً کارچاق‌کن و رشوه‌بگیر معرفی شده که از طریق حضورش در لابی‌های قدرت موفق شده همسرش را به نمایندگی مجلس برساند و از طرفی یک زن‌ذلیل به‌تمام‌معناست که شغل مشخصی ندارد و در خانه پیش‌بند بسته و به آشپزی و ترشی انداختن مشغول است و انگار تنها صفت خوبش مؤدب بودن و خوش‌سروزبانی‌ست. در طرف مقابل بشیر کشاورز فردی هیجان‌زده، کم‌سواد و فحاش است که در ساختار قدرت کیاوبیایی دارد و برنامه‌ای مستقل تلویزیونی برای بیان نظرهایش به او اختصاص داده‌اند و تنها حُسنش ساده‌زیستی معرفی می‌شود که بیش‌تر به بلاهت پهلو می‌زند تا ساده‌زیستی. چون زن و شوهری که سال‌ها در بهترین موقعیت‌های اداری مملکت شاغل باشند و هنوز برای حمل‌ونقل خود و خانواده از موتورسیکلت استفاده کنند، معنایش هر چه باشد ساده‌زیستی نیست. در کنار آن‌ها نگاه به‌شدت ابزاری و اروتیکش به همسر، به جای خنده‌دار بودن چندش‌آور است.

تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.