فیلم امروز

ابسورد، تراژیک، گروتسک

سرمقاله شماره ۲۲

2 دی 1401

در دورانی متلاطم و عجیب به سر می‌بریم. دوران رویدادهای پی‌درپی از نوع بهت‌انگیز، تراژیک، گاهی امیدآفرین، مبهم، ابسورد، پر از تضاد، و در مواردی بدیهی. تا جایی که به سینما مربوط می‌شود، اتفاق‌های این‌جوری در همین یک ماهی که گذشت، کم نبودند: از زنان بازیگری که کشف حجاب کردند به عنوان نافرمانی مدنی، سینماگرانی که بیانیه‌ و ویدئوهای اعتراضی دادند، چند نفر که به خارج رفتند، چند نفر که در خارج بودند همان‌جا ماندند، چند نفر احضار شدند، چند نفر بازداشت شدند، تا فهرست نامعلوم ممنوع‌الخروج‌ها، خوارج تلویزیونی، تکثیر مهران رجبی، کاهش تماشاگران در هشت ماه اول سال به کم‌تر از شش درصد ظرفیت سینماها (که تقاضای تغییر کاربری چند سینمای قدیمی در نقاط پررفت‌وآمد تهران را جدی‌تر کرد)، و البته تداوم حضور فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های جهانی و برگزاری جشنوارۀ سینماحقیقت در سکوت و سرما.

در همین چند روز اخیر پست‌ها و استوری‌های اپوزیسیونی حمید فرخ‌نژاد پس از بازی در سریال سقوط (محمدحسین مهدویان) و سپس پاسخ مدیرکل ادارۀ نظارت وزارت ارشاد هم وظیفۀ ایجاد بخش مفرح و مهیج این فضا را به عهده داشتند. فرخ‌نژاد در پست‌های اخیرش پس از خروج از ایران، از حیث شدت و غلظت چیزی کم نگذاشته بود و جناب مدیرکل هم اظهار نظر چند سال پیش او را به رخش کشیده بود که «مردم ایران هنوز فراموش نکرده‌اند چه‌گونه هشتاد میلیون نفر را فدای یک تار موی فرزند آمریکانشین خود کردی» و اما این‌جا «فرزندان مردم را به کف خیابان‌ها فراخواندی و از خون آن‌ها ژست فریبندۀ انقلابی ساختی.» همچنین به یادش آورده بود که او «یکی از پرکارترین بازیگران در آثار امنیتی و ایدئولوژیک» حکومت بوده و گویا در سریال یادشده نیز چنین نقشی داشته و گفته می‌شود پس از دریافت چک میلیاردی دستمزدش، برکشیده از این دیار رخت خویش؛ که حاصلش شده شدت و غلظت و شفافیت لحن و ادبیات در دیار غربت. از آن طرف طفلک پرویز پرستویی هم که چند سال است مسافر مناطق محروم وطن برای کمک به هموطنان پابرهنه و ستم‌دیده، آن هم تحت پوشش یک مؤسسۀ خیریه است، عکس و ویدئو از این سفرها در پست‌هایش می‌گذارد و همۀ پست‌های دیگران را هم لایک می‌کند و با این که گاهی پست‌های اعتراضی هم می‌گذارد، مدام از عده‌ای - سایبری و غیرسایبری - فحش می‌خورد و سرزنش می‌شود.

موارد بیش از این‌هاست. در همین شرایط، که جام جهانی و حواشی‌اش هم اتفاق افتاد، در خیابان‌ها و میدان‌های ده‌ها کشور دنیا نیز جمعیت‌های چندهزارنفری به راه افتاد و حوادثی مربوط به ایران رخ داد، در مجامع رسمی بین‌المللی تصمیم‌هایی در مورد ایران گرفته شد، و احکام قضایی شدیدی برای دستگیرشدگان ماه‌های اخیر صادر شد، فضای سینمای ایران نیز رادیکال‌تر از همیشه شده است. خانۀ سینما که به هر حال بند نافش هنوز به دولت وصل است (مؤسسان آن هم مدیران سینمایی دهۀ شصت بودند) و از سوی بسیاری از سینماگران به انفعال و اهمال و محافظه‌کاری متهم بود، شدیداللحن‌ترین بیانیۀ تاریخش را خطاب به حاکمیت نوشت و بیانیه‌های تشکل‌های دیگر هم کم نبود؛ از بیانیۀ کانون فیلم‌نامه‌نویسان با اعلام توقف فعالیت‌های صنفی‌اش و بیانیۀ غیرمنتظرۀ انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی که حاوی پیام تحریم جشنواره‌های سینمایی پیش رو بود، و نامه‌ها و بیانیه‌های دیگر با اعتراض به حاکمان یا درخواست آزادی سینماگران زندانی. همچنان کسانی دستگیر یا احضار و متعهد به سکوت می‌شوند، کسانی هم آزاد یا راهی خارج می‌شوند.

در این شرایط که اهل تئاتر نیز در رکود فعالیت‌های تئاتری روزگار دشواری دارند (گلاب آدینه سر اجرای نمایش پردهخانه کم فحش نخورد) برخی از آن‌ها نمایش‌های مینی‌مال اعتراضی روی پله‌های مکان‌های عمومی اجرا می‌کنند و بعدش احضار و بازداشت و پس از مدتی آزاد می‌شوند؛ بی‌آن‌که بدانیم در این مدت چه بر آن‌ها گذشته است. ابسوردیتۀ این اوضاعِ گروتسک چنان است که از یک طرف وزیر ارشاد برای عادی‌سازی شرایط از هنرمندان می‌خواهد فعالیت‌های هنری خود را شروع کنند و به اهل موسیقی التماس می‌کند که بیایید کنسرت بگذارید (دقیقاً کلمۀ التماس را به کار نبرد. گفت «خواهش می‌کنم» ولی محتوای خواهشش همان بود) و تأکید کرد که حمایت هم می‌کنند، در حالی که همۀ فعالان و دوستداران عرصۀ موسیقی خاطره‌های بسیار از لغو و بر هم خوردن فیزیکی کنسرت‌هایی در سال‌های دور و نزدیک دارند. البته حالا که به نظر می‌رسد این خواهش برای تلطیف فضا و تحبیب دیرهنگام قلوب است، از آن طرف گفته می‌شود قرار است در سازمان سینمایی یک قانون فراموش‌شده و مسکوت که معلوم نیست کی تصویب شده، از لای پوشه‌های غبارگرفته دربیاید و به قول علما به منصۀ ظهور و به مورد اجرا گذاشته شود. خلاصۀ این قانونِ سال‌ها مسکوت «ممنوع‌الکار شدن فیلم‌سازانی که فیلم‌شان توقیف شده» است. از نمونه‌های تناقض همین است که وزیری برای به راه افتادن فعالیت‌های هنری خواهش می‌کند و در یک نهاد دیگر همان وزارت‌خانه تصمیمی مانع‌ساز و محدودکننده گرفته می‌شود. در حالی که همین حالا هم تعداد زیادی از پروژه‌های تولید فیلم و سریال به دلیل شرایط فعلی متوقف شده و به تعویق افتاده، چنین تصمیمی در حکم خالی کردن یک کامیون بار در وسط جادۀ باریک تولید است که در اوضاع کنونی باریک‌تر از گذشته هم شده است. گفته شده تا روشن شدن تکلیف فیلم‌های توقیفی، کارگردان‌ها حق ساختن فیلم بعدی را ندارند. فارغ از این که معلوم نیست کارگردان فرضی آیا در این اوضاع قصد ساختن فیلمی دارد یا نه، واقعاً این تصمیم به چه معناست؟ آیا کارگردانی که یک فیلم توقیفی در کارنامه دارد اجازۀ کار ندارد یا فقط کسی که فیلم اخیرش توقیف شده؟ و بعد «تعیین تکلیف فیلم توقیفی» یعنی چه؟ این تکلیف را که سازمان سینمایی مشخص می‌کند. اما اگر فرض کنیم فیلمی هیچ گاه اجازۀ نمایش نداشته باشد، آیا فیلم‌ساز به‌کلی و تا همیشه ممنوع‌الکار خواهد بود؟! گروتسک یعنی همین.

وزیر ارشاد در جریان برگزاری جشنوارۀ سینماحقیقت گفت جشنوارۀ فجر هم با قدرت برگزار خواهد شد. در حالی که اعلام شده تا آخرین مهلت 75 فیلم ایرانی تقاضای شرکت در جشنواره را داشته‌اند و این کم‌ترین میزان تقاضا در بیست سال اخیر است، هنوز معلوم نیست چه فیلم‌هایی پذیرفته خواهند شد و این فیلم‌ها چه‌جور فیلم‌هایی از چه فیلم‌سازانی خواهد بود. تحریم‌های فردی یا جمعی اعلام‌نشده به کنار، تحریم انجمن منتقدان و نویسندگان به عنوان وجه رسانه‌ای یک جشنواره، موضوع مهم و تعیین‌کننده‌ای است و تازه معلوم نیست در این فاصله چه اتفاق‌های دیگری خواهد افتاد. با توجه به این که پس از چند دوره جدا شدن بخش بین‌الملل و بخش ملی جشنوارۀ فجر حالا قرار است از این دوره بار دیگر هر دو همزمان برگزار شوند، شاید در بهمن امسال شاهد فضایی عجیب‌تر از شگفتی‌های جام جهانی فوتبال در عرصۀ سینما باشیم.

تصویر از تیم بابین، کاریکاتوریست انگلیسی (۱۷۸۶- ۱۷۰۸)

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.