در جبههٔ غرب خبری نیست اقتباسی است از کتاب ایریش ماریا ریمارک (1928) که داستانش را از خاطرات دوران سربازیاش در جنگ جهانی اول الهام گرفته است. این دومین اقتباس سینمایی از این داستان است. یک فیلم تلویزیونی هم (به کارگردانی ریچارد تامس، 1979) با اقتباس از آن ساخته شده که در جشن گلدن گلوب و اِمی همان سال برندهٔ جوایزی شده است. نسخهٔ سینمایی قبلی (لوییس مایلستن، 1930) برندهٔ اسکار بهترین کارگردانی و تصویربرداری شد. در نسخهٔ اخیر دینامیک سیال دوربین در همراهی متعادلی با کادرهای ثابت موفق شده فضای جنگ جهانی اول را تا حد زیادی برای تماشاگر مجسم کند. نویسندگان فیلمنامه با بازنویسی رمان، آن را با نگاه امروزی تطبیق دادهاند تا نسخهٔ آنها هم دیدگاه مستقلی داشته باشد. تجربه نشان داده در این چند سال فیلمهای ضدجنگ همزمان در گیشه و بین منتقدان موفقتر بودهاند که صرفنظر از نگاه رئال (مانند 1917) یا سوررئالشان (مثل جوجو خرگوشه)، در زیر لایههای خشونتآمیز ظاهری، با برجسته کردن نگاه انسانی، ایدئولوژیهای شکستخوردهٔ طبقات حاکم را نشان میدهند.
نمایش بهتآور صحنههای جنگ در فیلم یادآور سکانسهای ابتدای نجات سرباز رایان است. با این حال از لحاظ بصری تلفیقی از نماهای باز و متوسط است، و با نمایش این فاجعهٔ انسانی در نماهای باز، حجم و عمق فاجعه را بزرگتر نشان میدهد. از طرفی برای نمایش صحنههای جنگِ تن به تن سربازان، با استفاده از نماهای مدیوم و نزدیکتر به شخصیتها، واقعیت کابوسبار جنگ را با جزییات بیشتری شرح میدهد تا درک دقیقتری از موقعیت هولناک آن داشته باشیم. از همین رو میتوان شباهتهایی بصری بین این فیلم و 1917 یافت.
ویدئوی فیلم از کانال آپارات «آیروفیلم»