یاسر خیر فیلمساز جوانی است که خیلی زود توانست در جامعهٔ مستندسازان ایران، جایگاهش را تثبیت کند. او متولد 1361 سوادکوه و فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی عمران است اما فیلمسازی را ترجیح داده و با حضور در کلاسهای انجمن سینمای جوانان ایران از سال 1389 شروع به آموختن سینما کرد. نخستین فیلمش مزرعهای که رویید و شهر شد (1389) را برای تلویزیون مرکز زاهدان ساخت. پیشتر از او فیلم زیبا و ماندگار سه چنگ خاک (1391) [سه مشت خاک] را دیده بودیم که فیلمی بود با رویکرد مردمنگاری با آمیزهای فلسفی که پیدایش و چیستی حیات را با پرسشی از سرنوشت پس از مرگ انسان پی میگرفت: مردی تنها در نمایی بسیار دور همچون نقطهٔ متحرکی یا به قول خیام مگسی به سوی دوربین میآید و این شعر او را به ذهن تداعی میکند: «یک قطرهٔ آب بود با دریا شد/ یک ذرهٔ خاک با زمین یکتا شد/ آمد شدن تو اندر این عالم چیست/ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.» و در ادامه فیلمساز به موازات هم، و به گونهای مونوگرافیک، آیینهای مربوط به مرگ و زندگی در یکی از روستاهای بلوچستان را تصویر میکند و در اواخر فیلم، جایی که توازی دو خط، جای خود را به تقاطع میدهد، از زبان راوی که یک مدرس علوم دینی به نام مولوی عبدالغفور بلوچی است خیاموار میگوید: «بعضی مردم از من میپرسند وقتی ما مردیم زندگی ما تموم میشه؟ من هم میگم وقتی ما هنوز زندگی این جهانمون رو نمیشناسیم چهطور میتوانیم جهان پس از مرگ را بشناسیم؟» و به این ترتیب، یک تکنگاری (monography) که با ایده و هدفی مردمنگارانه و موضوعی چون مرگ و زندگی در بلوچستان طراحی و کار شده بود، در عمل سمتوسویی فلسفی نیز مییابد.
ویدئوی گفتوگو با یاسر خیر از کانال آپارات «سوژه»