در گذشته مخالفان فيلمفارسی میگفتند: «فعالان اين سينما آداب فيلمسازی را نمیشناسند، اهل مطالعه نيستند، داستان و رمان و نمايشنامه نمیخوانند، با جريانهای مهم سينمايی آشنايی ندارند، اصولا نمیدانند در کجا ايستادهاند و در چه شرايطی زندگی میکنند، بازيگرانش درس بازيگری نخواندهاند و از کوچه آمدهاند و مدام خود را در تيپهای باسمهای تکرار میکنند، جلوی دوربين به جای ديالوگ عدد میشمارند و بعد دوبلورها به جای او صحبت میکنند. میگويند که رضا بيکايمانوردی با تهيهکنندهای برای بازی در يک فيلم قرارداد میبندد و بعد تهيهکننده بر اساس همان قرارداد دو فيلم تدوين میکند و به بازار میفرستد. يعنی که فيلمنامهٔ فيلمهايی را که بازی میکرد نمیخواند و فقط جلوی دوربين چشمبسته و به شکل مکانيکی، همان حرکات باسمهای و از قبل تعيينشده را تکرار میکرد.»
بعدها پوری بنايی در مصاحبهای دربارهٔ بيکايمانوردی گفت که قبلا کارمند سفارت آمريکا بود و چند زبان خارجی میدانست و در سفری که برای بازی در دور دنيا با جيب خالی (خسرو پرويزی) به خارج رفته بودند، به خاطر تسلط به زبان، راهنمای گروه بود. چندی پيش مصاحبهای از بيکايمانوردی میديدم که چند سال پيش با يکی از شبکههای فارسیزبان برونمرزی انجام داده بود. موقر و متين نشسته بود و به سؤالهای مجری و پرسشهای تلفنی مردم با مهربانی، ادب و تواضع پاسخ میداد. سخن از روسپی (عباس شباويز) به ميان آمد و بيکايمانوردی بهدرستی خلاصهٔ داستان فيلم را بازگفت و از بازيگرانی که در اين فيلم با او همبازی بودند ياد کرد و بسياری از جزييات فيلم را به ياد آورد و حتی گفت که اين فيلم بر اساس زندگی محمد کريمارباب، که يکی از کابارهداران معروف آن دوران بود، ساخته شد. آيا اين همان بازيگری بود که فيلمنامه نمیخواند و جلوی دوربين به جای ديالوگ عدد میگفت؟...