فیلم امروز

برای بچه‌های این روزگار

سرمقاله شماره ۲۱

1 آذر 1401

در روزهایی که هر بحث دیگری جز آن‌چه در خیابان می‌گذرد، از نگاه بچه‌های خیابان، ناحق و نوعی انحراف محسوب می‌شود، سخن از سینما و فیلم‌سازی و سالن‌های خالی، اگر انحراف و حتی توصیف‌های بدتر هم تلقی نشود، می‌تواند دست‌کم پرت بودن گوینده و سیر او در عالم هپروت معنا شود. اما به عنوان آدم‌های اهل سینما (در یک رسانۀ سینمایی)، برای همین اهالی خیابان که قطعاً بسیاری از آن‌ها اهل سینما هم هستند، بحث فیلم‌سازی و سینما می‌تواند لااقل اشارتی باشد که شاید برای آیندۀ همین بچه‌های خیابان به کار بیاید. و از سوی دیگر، این بحث ارتباط مستقیم به همین امروز و خیابان‌های ناآرامش نیز دارد؛ آن هم از بحث مخاطب‌شناسی سینما، که قطعاً همین بچه‌های خیابان مخاطب عمدۀ سینما هستند؛ همین بچه‌هایی که برخی اذعان کرده‌اند آن‌ها را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که چه می‌گویند و چه می‌خواهند. اما برای هنرمند فیلم‌ساز، اگر زیاد آوانگارد و قائل به تئوری «هنر برای هنر» نباشد، شناخت این مخاطب یک ضرورت اساسی است.

در همین شماره یک بررسی آماری در مجله داریم که حاوی مقایسۀ تطبیقی تعداد تماشاگران سینما در هشت ماه اولِ هفت سال اخیر است. کاهش تماشاگران در دوران کرونا و البته دو ماه اخیر به دلیل رویدادهای خیابان که کاملاً منطقی است اما با عریان شدن لایه‌های پنهان مکنونات قلبی جامعه در رویدادهای اجتماع، پیداست کلیت آن‌چه امروز به عنوان خروجی «سینمای ایران» شناخته می‌شود تناسبی با نیازها و خواسته‌های اکثریت مخاطبان بالقوه‌اش ندارد؛ چه ملودرام‌های اجتماعی، چه کمدی‌های عامه‌پسند، و چه حتی فیلم‌های تلخ و معترض اجتماعی که در سال‌های اخیر، این نوع فیلم‌های دستۀ آخر هم با وجود ارزش‌های سینمایی و جنبه‌های اعتراضی‌شان با واکنش منفی تماشاگران جدی سینما مواجه شده است.

آشکار شدن این واکنش‌ها، فارغ از آن‌چه پیش از این در کاهش سال به سال تماشاگران سینما هم (با وجود افزایش پردیس‌های شیک سینمایی) خودش را نشان داده بود، بر واقعیتی تأکید می‌کند که حاصل زندگی غیرطبیعی ماست. در مناسبات این نوع زندگی، سینما ناچار است «قانون عرضه و تقاضا» را نادیده بگیرد زیرا واسطه‌ای در آن میان به نام حاکمیت هست که در وهلۀ اول مایل است مکنونات قلبی خودش در قالبی تبلیغاتی و شعاری در فیلم‌ها بازتاب داشته باشد و اگر هم نشد و نتوانست به این هدف برسد، بجز سرمایه‌گذاری برای ساخت فیلم‌های (بی‌تماشاگرِ) مورد نظرش دست‌کم فیلم‌هایی هم که خارج از ارادۀ خودش توسط فیلم‌سازان چموش و نافرمان ساخته می‌شوند، با سانسور و انواع محدودیت‌ها، شمار تماشاگران‌شان را کاهش دهد. این یک رویه و فرمول آشناست که تا کنون ثمرش دیده شده است.

چند روز پیش گزارشی منتشر شد که طبق آمار خانۀ سینما حدود صد نفر از سینماگران کشور به دلیل واکنش‌های حمایتی‌شان در جریان رویدادهای اخیر (یا پست و استوری حمایت و اعتراض، یا کشف حجاب توسط خانم‌ها)، ممنوع‌الخروج شده‌اند. این‌ها - که البته فهرست رسمی‌شان اعلام نشده و فقط آن‌هایی که خبرهای‌شان به نحوی در فضای مجازی آمده معلوم است - تازه کسانی هستند که واکنش نشان داده‌اند و به‌اصطلاح «پرونده دارند» و نام‌شان در «لیست سیاه» آمده است. ما همیشه در کشورمان یک «اکثریت خاموش» در همۀ زمینه‌ها داریم که فارغ از احساسات و گرایش‌های واقعی‌شان، اغلب سکوت می‌کنند و فقط در بزنگاه‌هایی به جمعیت فعال می‌پیوندند. اما سینماگر، به هر حال یک کنشگر اجتماعی و فرهنگی است و برای کار کردن باید صاحبِ واکنش و نظر باشد. سینماگر مثل یک کاسب، یک تکنیسین یا یک بوروکرات نیست که پشت میز یا پیش‌خوان بنشیند و کار مکانیکی‌اش را انجام بدهد. فعال فرهنگی با فکر و اندیشه و سلیقه، با فرهنگ سر و کار دارد. موج جاری در خیابان به هر نتیجه‌ای که برسد، پیداست که «سینمای ایران» مثل جامعۀ ایران به دو دوران قبل و بعد از پاییز 1401 تقسیم شده و نمی‌تواند به گذشته بازگردد. این یک نقطۀ عطف است که اهل سینما، اعم از سینماگر و مسئول و ناظر فرضی، باید به دستاوردهایش فکر کند. هیچ نظامی با بگیروببند، ممنوع‌الکاری و ممنوع‌الخروجی و ممنوع‌الورودی و ممنوع‌الموضوعی لااقل نمی‌تواند عرصۀ سینما و فرهنگ را اداره کند؛ آن هم سینمایی که باید متکی به مردم باشد. باید و نباید در عرصۀ فرهنگ، چه از جانب حاکمیت و چه از سوی جامعه و آحاد آن، معنایی جز تمامیت‌خواهی محکوم به شکست ندارد. نهایت بگیروببند در عرصۀ فرهنگ، تک‌صدایی بی‌جاذبه‌ای است که تولیدش برای جامعه سرخوردگی و ناامیدی و افسردگی است و برای حکومت، حتی اگر به معنای تداوم هم باشد، افتخاری ندارد.

در همین روزهای سالن‌های خالی، راه‌حل‌های مختلفی برای رونق دادن به آن‌ها مطرح شده است. حتی پیش از ناآرامی‌های اخیر هم که سینما بحران تماشاگر داشت، به دلیل فروش به‌نسبت بهتر روزهای سه‌شنبه که بلیت نیم‌بها فروخته می‌شد، بلیت برای همۀ روزها نیم‌بها شد اما ثمر چندانی نداشت. کاهش تماشاگران با آغاز رویدادهای ابتدای مهر به بعد که دیگر ربطی به قیمت بلیت و تورم و فشارهای اقتصادی ندارد و بیش از دو ماه فیلم تازه‌ای اکران نشد. چند فیلم تازه‌ای هم که پس از آن رکود روی پرده رفت، به قدری گم‌نام و بی‌جاذبه هستند که به نظر می‌رسد فقط به خاطر رفع تکلیف، و چون فیلم‌هایی که احتمالاً تماشاگران بیش‌تری خواهند داشت تمایلی به اکران در این روزها ندارند، روی پرده رفته‌اند؛ چون در شرایط عادی اکرانی نصیب آن‌ها نمی‌شود. «بسته‌های حمایتی» سازمان سینمایی هم که احتمالاً حاوی مقداری کمک نقدی برای تشویق پخش‌کنندگان جهت اکران فیلم‌های‌شان است بی‌نتیجه مانده. یکی از پخش‌کنندگان پیشنهاد داده فیلم‌های توقیفی مثل کاناپه، قاتل و وحشی، چپ راست، برادران لیلا و شیشلیک برای رونق دادن به سالن‌ها اکران شوند که جدا از مبهم بودن امکان رضایت سازمان سینمایی برای صدور مجوز نمایش آن‌ها، این راه‌حل در فضای عمومی با واکنش منفی روبه‌رو شد. وضعیت چگونگی و بازتاب نمایش مسابقه‌های جام جهانی در سینماها، با توجه به فضای موجود در افکار عمومی نسبت به فوتبال و تیم ملی و نگرانی نیروهای امنیتی در مورد امکان کنترل سالن‌ها، اکنون که این یادداشت نوشته می‌شود نامعلوم است. آینده هر چه باشد، آن‌چه اهمیت و واقعیت دارد این است که دورانی تازه و بی‌بازگشت در جامعه و سینما آغاز شده که نیاز به نگاه و سیاست و رویکرد و تصمیم‌هایی تازه برای ورود و ادامه در این دوران تازه دارد؛ سینمایی متفاوت در شکل و محتوا.n

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.