سینمای پلیسی/ جنایی را در برآورد کلی به دو گروه میتوان تقسیم کرد: 1- قتلی اتفاق میافتد و نمیدانیم قاتل کیست. پلیس با پیگیری بسیار سرانجام قاتل را پیدا میکند. 2- از همان ابتدا قاتل را میشناسیم و پلیس نمیشناسد. قاتل همچنان شرارت میکند و دست به قتلهای دیگر میزند. آیا پلیس میتواند قاتل را به دام بیندازد و جلوی شرارتهایش را بگیرد؟
آلفرد هیچکاک مدافع الگوی دوم است و در بیشتر فیلمهایش از همان ابتدا قاتل را معرفی میکند. در روانی میدانیم که نورمن روانپریش است و به قالب مادر خود میرود و زنها را میکشد. در جنون، قاتل زنجیرهای فیلم با کراوات قرمز، زنها را خفه میکند. پلیس قاتل را نمیشناسد و مرد بیگناهی که دوست قاتل است، بهاشتباه به جای قاتل تحت پیگرد قرار میگیرد. بعد چه خواهد شد؟ آیا مرد بیگناه بهناحق مجازات خواهد شد؟ در بسیاری دیگر از فیلمهای هیچکاک قاتل یا عنصر شر از ابتدا معلوم است و با شرارتهایش مخاطب را به هیجان میآورد. اما هیچکاک به دورهای تعلق دارد که سر بیگناه پای دار میرود اما بالای دار نمیرود. در این فیلمها نیز سرانجام خیر بر شر و نور بر تاریکی غالب میشود و مخاطب به آسودگی میرسد.
داستانهای آگاتا کریستی، برعکس فیلمهای هیچکاک است و نمیدانیم قاتل کیست. بعد آقای پوآرو یا خانم مارپل با تیزهوشی قاتل را پیدا میکنند. قاتل بر خلاف تصور ما کسی است که کوچکترین ظنی به او نداشتهایم. مثلاً خدمتکار خانه که نقش چندانی هم در حوادث نداشته به عنوان قاتل معرفی میشود. هیچکاک میگوید این نوع داستانگویی همچون لطیفه است که در انتها فقط غافلگیری به وجود میآورد و شوک وارد میکند اما در طول داستان لخت و کند پیش میرود و مخاطب را دچار هیجان نمیکند. اما وقتی قاتل از اول معرفی میشود، مخاطب به هیجان میآید و مدام به خود میگوید بعد چه خواهد شد؟ شکار بعدی قاتل چه کسی خواهد بود؟
هیچکاک در این زمینه مثال معروفی دارد: فرض کنیم دو نفر در اتاقی نشستهاند و از هر دری سخن میگویند. سرانجام بمبی منفجر میشود و هر دو هلاک میشوند. حال این اتفاق را به گونهٔ دیگری روایت کنیم و از همان ابتدا نشان دهیم که بمبی زیر میز جاسازی کردهاند. در این صورت هر سخنی که این دو میگویند و هر کنش بیاهمیتی که رخ میدهد ما را دچار تشویش میکند. سرانجام نشان دهیم که اشخاص بمب را کشف میکنند و از کار میاندازند. در روایت اول دو نفر را کشتهایم و فقط شوک وارد کردهایم. در روایت دوم کسی را نکشتهایم و انفجاری به وجود نیاوردهایم و با این همه مخاطب را دچار تعلیق و هیجان کردهایم. آیا تلقی هیچکاک همواره بر حق است؟ و آیا روایت اول و قاتل ناشناس هرگز نمیتواند تعلیق و دلهره پدید بیاورد؟ با این مقدمه به سراغ دو سریال جنایی شبکهٔ خانگی میرویم.
تصویری از پردیس احمدیه در پوست شیر
ویدئوها از کانالهای آپارات «پلازا» و «دیجی مووی»