ترمینولوژی سینمای ایران، پدیدهٔ پیچیده و بغرنجی است. در ادبیات مکتوب و شفاهی سینمای ایران گاه اصطلاحاتی تولید و مصرف میشود که تعریف روشنی ندارند، قابلتعمیم نیستند و گاه مسیر مباحث تئوریک را هم منحرف میسازند. یکی از این اصطلاحات که چند دهه است رواج یافته «سیاهنمایی» است. این اصطلاح را اگر در فضای اینترنت جستوجو کنید به یک معنای تقریباً مشترک اما نه کامل و فراگیر میرسید: حقیقت را بد جلوه دادن، عدم نمایش واقعیت و انحراف از حقیقت.
به نظر میرسد مدیران سینمایی کشور در مقاطع مختلف از این اصطلاح برای محکوم کردن فیلمهایی که دوست ندارند یا تصور میکنند تصویری منفی و جعلی از مختصات زیست در جامعهٔ ایرانی ارائه میدهد، استفاده کردهاند. ابتدا این اصطلاح بیشتر به فیلمهایی اطلاق میشد که جنبههایی از فقر، حاشیهنشینی، بیکاری، اعتیاد، سرقت و انواع بزههای اجتماعی را به تصویر میکشیدند. این اصطلاح به مرور زمان و با تغییر مدیران، دچار قبض و بسط تئوریک شد و گاه نکاتی به آن اضافه شد که اصولاً ربط مشخصی با بحث اولیه نداشتند. مثلاً در برخی مواقع اگر فیلمی، ناهنجاری اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی خاصی را مطرح کند هم انگ سیاهنمایی میخورد. یعنی گاهی نقد اجتماعی هم مصداق بارزی از مفهوم سیاهنمایی شناخته میشود.
بحث بر سر این که چه چیز واقعاً سیاهنمایی است و چه رویکردهایی در حقیقت سیاهنمایی محسوب نمیشوند، زیاده از حد پیچیده است. از طرفی مدیران با نگاهی محافظهکارانه، گاه هر گونه نقد اجتماعی یا سیاسی را سیاهنمایی و مضر میدانند و از سوی دیگر، سینماگران معتقدند که نقد جامعه و نمایش تباهیها وظیفهٔ فیلمساز اندیشمند و صاحب دغدغه است. این بحث احتمالاً تا ابد ادامه خواهد یافت و حتی این پروندهٔ مفصل هم آن را به نتیجه و پایان قطعی نخواهد رساند. اما تلاش کردیم با همکارانمان به تعریف روشن و مشخصی از سیاهنمایی برسیم یا دستکم آن را بررسی و تحلیل کنیم. آن هم در زمانهای که «سیاهنمایی» بیش از همیشه ورد زبان مدیران و صاحبنظران سینمای ایران شده است.
تصویری از تنگنا، ساخته امیر نادری (۱۳۵۲)
ویدئوها بهترتیب از کانالهای آپارات «فیلیمو»، «آگاه پارت» و «سینماتیکت»