رخدادهای یک ماه اخیر در بستر جامعه، موضوعی اجتماعی به نام حجاب را دوباره سر زبانها انداخت. اگرچه برخی معتقدند ماجرای حجاب، لایههای زیرین مختلفی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی داشته اما آنچه مسلم است پس از چهار دهه، مسألهٔ حجاب یکی از مسائل مهم در جامعهٔ متکثر و متنوع ایران به شمار میآید که میبایست با نگاهی اقناعی و فرهنگی و نه صرفاً دستوری به آن پرداخت. حوزهٔ نمایش، بهخصوص سینما، یکی از جلوهگاههای مهم بیان نگاه اقناعی به مسألهٔ حجاب است و حال رخدادهای ماه مهر، فرصتی ایجاد کرده تا از منظر فقه اسلامی که پایهٔ مبانی فکری و عقیدتی حاکمیت است، به مسألهٔ حجاب در سینمای ایران نگاهی دوباره انداخت.
پیش از انقلاب، نگاه فقهی به سینما مخالفت مطلق بود. ورود سینما به ایران در اواخر دوران قاجار و آغاز جریانات مشروطه با مخالفت صریح علمای آن عصر مواجه شد که در عصر پهلوی هم ادامه یافت. از نظر علما و فقها، سینمای ایران به علل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی - مثل کشف حجاب و ترویج آن - پدیدهٔ چندان متجانسی با ساختار اجتماعی و فرهنگی ایران محسوب نمیشد. بعد از پیروزی انقلاب به گمان برخیها، ریشهٔ سینمای ایران کنده میشد اما چند اظهارنظر بنیانگذار جمهوری اسلامی عملاً باعث ایجاد حاشیهٔ امن برای سینما شد. اما شاخصترین واکنش ایشان در زمینهٔ حجاب در سینما و تلویزیون بابت حواشی پخش سریال ایرانی پاییز صحرا و ماجرای حجاب بازیگران آن بود که چنین پاسخی در سال 1366 به نامهٔ محمد هاشمی، مدیرعامل وقت سازمان صداوسیما، به دنبال داشت که حکم یک فتوای فقهی از نظر یک فقیه و مرجع تقلید را دارد: «نظر نمودن به این قبیل فیلمها و نمایشنامهها هیچیک اشکال شرعى ندارد و بسیارى از آنها آموزنده است و پخش آنها نیز اشکالى ندارد. و همین طور فیلمهاى ورزشى و آهنگها اکثراً بىاشکال است. گاهى خلافْ به طور نادر دیده مىشود، که باید بیشتر مواظبت کرد. لاکن دو نکته باید مراعات شود: اول آنکه کسانى که گریم مىکنند باید محرم باشند و اجنبى حرام است چنین کارى را انجام دهد. دوم آنکه بینندگان از روى شهوت نظر نکنند.»