حتماً در فیلمهای خبری شبکههای تلویزیونی از درگیریهای خیابانی کشورهای مختلف که یک طرفش غیرنظامیان و طرف دیگرش نیروهای مسلح و یونیفرمپوش رسمی است دیدهاید که عکاسها و فیلمبرداران حرفهای، با یونیفرمهای مشخص که عنوان PRESS بر آنها نقش بسته، در دل درگیریها و حتی در پناه نیروهای مسلح به کار مشغولند. البته در میان این برخوردها همواره اتفاق افتاده که عکاسان و خبرنگارانی صدمه دیده یا کشته شدهاند اما از این مشاهدات پیداست که با وجود خشونت حاکم بر این برخوردها، فعالیت عکاسان و فیلمبرداران در دنیای امروز به رسمیت شناخته شده و همان طور که کلمهٔ AMBULANCE حتی در جنگ هم ایجاد مصونیت میکند، PRESS نیز دارای چنین جایگاهی است.
تاریخ عکاسی اجتماعی و سینمای مستند دنیا پر از نمونههایی از تصویرهای حوادثی شبیه رویدادهای اخیر کشورمان است. پاییز سه سال پیش در جریان برخوردهای خیابانی، یک بیانیه صادرشده از سوی یکی از تشکلهای سینمای مستند حاوی این پرسش حسرتآلود بود که چرا مستندسازان نمیتوانند این رویدادها را به عنوان مواد و مصالحی برای مستندهای آینده و اصلاً به عنوان سندهایی از رویدادهای مهم جامعه، حتی در حد راشهایی تدویننشده برای آیندگان ثبت کنند. اگر مستندسازی روندی طولانی است که نیاز به سرانجام رسیدن یک واقعه دارد تا فیلمساز بتواند برای ساختار نهایی فیلمش تصمیم بگیرد، عکاسان و تصویربرداران رسانههای مکتوب و اینترنتی با گزارش روزانه (حتی ثانیهشمار) وقایع سروکار دارند اما بیشترین مواد تصویری منتشرشده در این روزها، عموماً همان تصویرهای خام و غیرحرفهای کاربران فضای مجازی است.
عکاسان و فیلمبرداران و مستندسازان کشور ما در متن این گونه رویدادهای داخلی، همواره وضعیت مبهم و پرمخاطرهای داشتهاند در حالی که سندهای تصویری بهجامانده از انقلاب و جنگ، حاصل کار و به تعبیری جسارت همین افراد است. اما در رویدادهای شهری، سالهاست کسی آنها را به رسمیت نمیشناسد و حتی فعالان رسانههای رسمی کشور نیز در میان درگیریها امنیت ندارند. البته در وسط زدوخوردهای خشن، حتی اگر پروتکلهایی بینالمللی هم وجود داشته باشد، تضمینی برای رعایتشان نیست و نمیتوان انتظار داشت که مثلاً مثل کشتی فرنگی که بهکارگیری پایینتنه مجاز نیست، داوری اخطار بدهد و طرفین را از ادامهٔ مبارزه منع کند! اما نکتهٔ مهم در این میان به رسمیت شناختن فعالیت عکاسان و مستندسازان به عنوان فراهمآورندگان اسناد تصویری از امروز (از «تاریخ» امروز) برای آینده است. با این حال به نظر میرسد که هر دوربینبهدستی از نگاه رسمی میتواند یک جاسوس دشمن تلقی شود یا حاصل کارش مورد استفادهٔ دشمن قرار بگیرد و همین امر کار عکاسان و فیلمبرداران را بسیار دشوار و گاهی ناممکن میکند. در واقع عکاسان و فیلمبرداران، هم در معرض خطرهای جانی (خواسته یا ناخواسته، عمدی یا اتفاقی) از هر دو طرف درگیری در صحنه هستند و هم مورد شک مأموران و در خطر دستگیری؛ چنانکه در همین روزها چند تن از آنان دستگیر شدهاند که اکنون نهادهای رسانهای مرتبط با آنها پیگیر کارشان هستند.
البته این خطرها فقط متوجه عکاسان و مستندسازان مستقل یا وابسته به نهادهای رسانهای غیرخودی نیست. سایت «نور فتو» که متمرکز بر حرفهٔ عکاسی است، با چند عکاس حرفهای نهادهای خودی و رسمی گفتوگوهایی کرده که حکایت از همین دشواریها دارد. نویسندهٔ این سایت در مقدمهٔ گفتوگوها نوشته که با تعدادی از عکاسان خبرگزاریهای رسمی کشور دربارهٔ عدم حضورشان در رویدادهای این روزهای جامعه صحبت کرده که آنها گفتهاند هیچکدام حتی یک عکس از این اتفاقها نگرفتهاند چون رسانهشان چنین چیزی از آنها نخواسته است. «با تعداد دیگری از عکاسان خبری رسانهها نیز برای ثبت نظرشان پیشنهاد گفتوگو دادیم اما حاضر به پاسخگویی نبودند. نداشتن امنیت شغلی، واهمه از برخورد مسئولان و مدیران رسانهها و دستگاههای نظارتی در واکنش به بیان نظرشان و خودسانسوری، بخشی از دلایلی بود که اجازه نمیداد آنها حاضر باشند نامشان در این گزارش ثبت شود.» نویسندهٔ سایت «نور نیوز» از صحبت با عکاسان به این نتیجه رسیده که شرایط ثبت تصویر از وقایع این روزهای کشور مناسب نیست: «عکاسان از ممنوعیتها واهمه دارند و مردم هم از آنها استقبال نخواهند کرد. نیروهای امنیتی به آنها اعتماد ندارند و در این میان رسانههای غربی بهخوبی میتازند چون رسانههای کشورمان هر چه تلاش میکنند نمیتوانند خوراک تصویری مناسبتری را در اختیارشان بگذارند.» با این حال نویسنده موفق شده با چند عکاس رسانههای رسمی و مدیر یکی از این رسانهها صحبت کند که نظرهایشان را در صفحهٔ روبهرو میخوانید.
عکاسان و خبرنگاران و مستندسازان جنگ و رویدادهای خشن اجتماعی، همچنانکه محمد کریمی هم گفته باید «قوانین کف میدان» را بدانند و البته به نظر میرسد آنها متوجه خطرهای طبیعی این عرصهها هستند و موضوع کارشان را آگاهانه انتخاب کردهاند. مهم این است که کار آنها از سوی نهادهای قدرت به رسمیت شناخته شود و همچون افراد مزاحم به آنها نگاه نشود. طبیعی است که دغدغهٔ نهادهای رسمی وضعیت امروز است اما آینده هم در راه است.
شاید نیازی به توضیح نباشد که وضعیت کنونی تأثیرش را بر همه چیز گذاشته، از جمله بر مطبوعات، که علاوه بر تحمل فشارهای اقتصادی باید پاسخگوی حساسیتهای هم مردم و هم نهادهای رسمی نیز باشند؛ زیرا تجربههای قدیم و جدید جهانی میگوید «رسانه تعطیلبردار نیست.» حالا هم قیمتها بالاتر رفته هم به دلیل شرایط موجود و کاهش میزان تبلیغات درآمد مطبوعات نیز بهشدت کاهش یافته است؛ بهخصوص رسانهای مثل ما که هرگز به هیچ حزب و گروه و دارودستهای (حتی گروههای فعال در تولید و پخش فیلم) وابسته نبودهایم و مشی استقلال در نقد و نظر را پیگیری کردهایم و به همین دلیل هم مورد اعتماد خوانندگانمان بودهایم. تازه این در حالیست که در سالهای اخیر بخش عمدهٔ درآمد ما از فعالیت در فضای مجازی تأمین میشده که آن هم از آغاز مهر کاملاً تعطیل و متوقف است. شاید همین حالا هم کسانی از تداوم انتشار مجله تعجب کنند ولی ما به عنوان کسانی که معتقدیم «رسانه تعطیلبردار نیست» تا جایی که بتوانیم به کارمان ادامه میدهیم. تا جایی که بتوانیم. این شماره برای کاستن از هزینهها، به جای افزایش قیمت، چند صفحه از مجله را کم کردهایم. آینده را نمیدانیم. به طور طبیعی، تنازع بقا احکام و قوانین خودش را دارد. مثل سبک کردن بار قایق در طوفان. اگر شرایطی پیش بیاید که بتوانیم، باز هم برمیگردیم به همان تعداد صفحاتی که انتشار «فیلم امروز» را شروع کرده بودیم. اگر فشارهای اقتصادی ادامه پیدا کند، ناچار میشویم باز هم صفحه کم کنیم یا باز هم قیمت را بالا ببریم و حتی... کسی چه میداند؟ شاید دیگر نتوانیم ادامه بدهیم.
عرفان کوچاری عکاس خبرگزاری «تسنیم» به نویسندهٔ سایت «نور فتو» گفته که از او خواسته نشده برای پوشش اتفاقات به صحنه برود و اجازهٔ عکاسی هم نداشته. او ادامه داده: «در آن صورت هر چه رسانههای غربی منتشر کنند مجبورید برای اخبار استفاده کنید. از طرفی تنها بحث خبر نیست بلکه ثبت تاریخ مهم است.» او به چندگانگی نهادهای امنیتی ناظر بر این کار هم اشاره میکند. ضمن این که بخشی از این کنترل امنیتی را هم خود رسانه انجام میدهد. از طرفی: «سال ۷۸ فضای کار آسانتر بود ولی حالا آن قدر اجازه ندادهایم عکاس در این رویدادها شرکت کند که حضور عکاس برای مردم هم عادی نشده است. یا این که برخی از خبرگزاریها عکس مردم را منتشر کرده و دور صورت برخی از آنها دایره کشیده و گفتند که شناسایی کنید. مردم هم وقتی این تصاویر را میبینند دیگر به عکاس اعتماد نمیکنند. حق هم دارند. الان هم که دیگر چند سالی است عکاس ندیدهاند و اوضاع بدتر شده است.»
احمد بلباسی عکاس خبرگزاری «صداوسیما» هم میگوید: «حتی دوربینمان هم برچسب اموال خبرگزاری صداوسیما دارد و میدانند که منتشرکنندهٔ تصاویری خلاف اهداف کشور نیستیم، با این وجود اذیت میشویم. زمانی که اتفاقات امنیتی میافتد داستان فرق میکند و کافی است چند انگ هم به شما بزنند تا کلاً زندگیتان را تحت تأثیر قرار دهد. اگر فقط نیروی انتظامی در اغتشاشات حضور داشته باشد، تکلیفم را میدانم چون آنها من را میشناسند و اجازهٔ عکاسی میدهند. حتی اگر بازداشتم کنند میدانم کجا میروم اما الان هیچ چیزی مشخص نیست... رسانه هم تأکید میکند که به این تجمعات نروید. ممکن است برویم و اگر مشکلی برایمان پیش آمد کلاً انکار کنند که با آن رسانه همکاری میکنیم. پس وقتی رسانه میگوید نرو من هم نمیروم چون میدانم از من حمایتی نمیکند.» این عکاس بهدرستی تأکید میکند که سندهای تصویری زمانه را باید عکاسان حرفهای ثبت کنند و این کار مردم عادی نیست: «ماندگاری عکسها مهمترین دلیل آن است. فیلمهایی که این روزها مشاهده میشود در خوشبینانهترین حالت کیفیت ندارد... اگر در زمان انقلاب ممنوعیتهای فعلی را داشتیم آیا عکسی هم از انقلاب ماندگار شده بود؟ آن زمان مشکلات به اندازهٔ حالا نبوده است.»
احمید وکیلی عکاس خبرگزاری «فارس» پیشنهاد کرده عکاسان «تأییدشده و امین» به دستگاههای مختلف معرفی شوند تا به آنها اجازهٔ فعالیت داده شود اما در ادامه گفته: «از ابتدای شروع اعتراضات خبرگزاری «فارس» تلاش کرد با نهادهای مختلف برای عکاسی از تجمعات هماهنگ کند اما این اتفاق نیفتاد. زمانی هم که ما به صحنه رفتیم آن قدر فضا سنگین بود و مأمورانی از دستگاههای مختلف حضور داشتند که دوربین را از کیف بیرون نیاوردیم.» او میگوید مشکلات موجود برای کار عکاسان حاصل «همکاری برخی از عکاسان با رسانههای معاند» است. «اگر قرار باشد کسی پنجاه سال دیگر به این اتفاقات رجوع کند نمیتواند تصویر درستی از اتفاقات داشته باشد چون اصلاً عکسی گرفته نشده. الان اگر در دنیا اتفاقی میافتد همه با فراغ بال عکس میگیرند. آن قدر قوانینشان در این زمینه قوی هست که کسی نمیتواند آن رویداد را مخالف اهداف کشورش جلوه دهد. ما باید آن قدر خوراک رسانهای و عکس در اختیار داشته باشیم که اگر حتی رسانههای خارجی میخواهند از این اتفاقات برای خبرهایشان تصویر داشته باشند به ما مراجعه کنند... وقتی نتوانیم تصاویر خوبی بگیریم رسانههای معاند به هر منبعی رجوع میکنند.»
محمد کریمی معاون خبر خبرگزاری «فارس» دربارهٔ عدم حضور عکاسان حرفهای در رویدادهای اخیر ابتدا به فقدان فعالیت مستندنگاری اشاره کرده است: «به نظر من الان موضوع فراتر از حضور نداشتن عکاس و خبرنگار در وقایع است؛ موضوع این است که چرا در بزنگاههای مهم تاریخی مستندنگاری در قالب عکس و فیلم صورت نمیگیرد. این در حالیست که در گذشته مستندنگاری از اتفاقاتی مثل جنگ باعث شد بخشی از وقایع و اتفاقات برای کسانی که زمان جنگ نبودند روشن شود و این از فایدههای مستندنگاری است اما این که الان در رسانههای ما این موضوع جدی گرفته نمیشود به دلیل پایین بودن یا بعضاً نداشتن سواد رسانهای مسئولان و مقامات تصمیمساز و تصمیمگیر است.» او معتقد است: «در میان مستندات، فیلم گویاتر از عکس و عکس گویاتر از متن است. بنابراین لازم و ضروری است که مسئولان فرادستی در امور اجرایی برای ثبت وقایع و اتفاقات فعلی آگاهی و شناخت داشته باشند و از نیروهای عکاس، فیلمبردار و خبرنگاران در حوادث حمایت کنند.» کریمی به معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد پیشنهاد کرده فهرستی از عکاس-خبرنگاران امین و رسمی تهیه کند و در اختیار گروههای امنیتی قرار دهد و از سوی همان گروهها هم مورد حمایت قرار بگیرند و امنیتشان تأمین شود.
تصویری از رویدادهای اعتراضی یونان، ۲۰۱۰