برخی بازیگران و برخی نقشها گویی برای هم مقدر شدهاند. از نمای شروع الکترا (مایکل کاکویانیس، 1962) زمانی که چهرهٔ مغرور و تسلیمناپذیر ایرنه پاپاس از درون سایههای تیره ظاهر میشود، تصور هر صورت دیگری به عنوان قهرمان اساطیری اوریپید غیرممکن میشود. پاپاس با چشمهای درشت و تیرهای که زیر ابروهایی سیاه شعله میکشند، به شکل خیرهکنندهای یادآور عظمت یونان باستان است؛ غمانگیز و در عین حال آرام. دیلیز پاول در اینباره نوشت: «هیچوقت فکر نمیکردم تندیسهای زیبای معابد یونان را زنده و متحرک ببینم اما اکنون چنین معجزهای را به چشم دیدهام.»
همکاری پاپاس با کاکویانیس با نقشهایی درخشان ادامه یافت؛ در زنان تروآ (1971) به نقش هلن زندانی با چشمهایی که برق میزنند رودرروی شقاوت، و در ایفیژنیا (1977) سومین شخصیت از سهگانهٔ اساطیری خود در نقش کلمنسترا غرق در غم و اندوهی وحشتناک و سرسختی سرد و انتقامجویانهٔ متعاقب آن. کاکویانیس همچنین با تصویر پاپاس، شخصیت بیوه در زوربای یونانی (1964) را به یادگار گذاشت. شبیه سنگ مرمری سرد که آتشی قدرتمند را در زیر سطح آرامش مخفی کرده؛ حرارتی که در نهایت به انفجاری خشونتآمیز بدل میشود.