از زمان نمایش رفیق قدیمی/ Old Boy (2003) تا کنون، پارک چانووک هر گاه به سمت نمایش روابط عجیبوغریب و شخصیتهای رواننژند حرکت کرده و تخیلش را آزاد گذاشته، نتیجه تبدیل به فیلمی مهم شده که هنوز هم تماشایی است. از شاهکارش یعنی همان رفیق قدیمی که بازگوکنندهٔ داستانی خشن از زندگی دو همکلاسی قدیمیست و هیچچیز آن معمولی و عادی به نظر نمیرسد تا کنیز/ ندیمه (2016) که در آن همهٔ شخصیتها انگار یکچیزیشان میشود، این جنون جاری در قاب فیلمساز همواره به کلیدی برای درک آثارش تبدیل شده. اما هر گاه این فیلمساز مهم امروز سینمای کره دستوبال خود را بسته و به آن پرندهٔ خیال اجازهٔ پرواز نداده، نتیجه اثری معمولی از کار درآمده که فقط به درد یک بار تماشا میخورد.
داستان تصمیم رفتن هم در همان حالوهوای آشنایی میگذرد که کارگردان در آن تبحر دارد. اصلاً از همان ابتدا میتوان تشخیص داد که این فیلم را پارک چانووک ساخته. همه چیز برای هنرنمایی کارگردان و قصهگو آماده است و مخاطب هم میداند که او به زمین بازی خود برگشته؛ هزارتویی در برابر شخصیت اصلی گسترده شده و معمایی وجود دارد که باید آن را حل کند. زنی مرموز هم هست که پای اثر را به جهان آشنای نئونوآرها باز کند. رابطهٔ پیچیدهٔ کارآگاه و کشیده شدن به سمت زن هم تکمیلکنندهٔ این پازل برای مخاطب است تا او با خیالی آسوده به تماشای فیلمی بنشیند که میتواند خاطرهٔ آثار باشکوه کارگردان را زنده کند. همه چیز عالی است تا اینکه آهسته آهسته به نظر میرسد که چیزی سر جایش نیست. انگار از جایی به بعد پارک چانووک آن کارگردان جسور همیشگی نیست که دوست داشت به جنون جاری در قاب اجازهٔ عرض اندام دهد و دست شخصیتها را باز بگذارد که هر قدر میخواهند دیوانگی کنند. این مردان و زنان حاضر در قاب، تا آستانهٔ ورود به دروازههای تاریک خیالهای دیوانهوار نزدیک میشوند اما ناگهان پا پس میکشند و تردید میکنند.