فیلم امروز

آب و آتش

سرمقاله شماره ۱۸

2 شهریور 1401

راستش اولش باورمان نشد. فکر کردیم سهوی از سوی یک بنگاه خبرپراکنی رخ داده یا منظور رییس سازمان سینمایی چیز دیگری بوده و جور دیگر گفته و منجر به یک سوءتفاهم شده است. اما به‌زودی معلوم شد که: نه! منظور همان است که همه اولش فکر کرده بودند. و بعد ابراز حیرت شروع شد و سپس پرسش و تفسیر و اعتراض. ممنوع‌الکار؟ فهرست ممنوع‌الکارها؟ 

واقعیت این است که از سال 1358 فعالیت بسیاری از سینماگران پیش از انقلاب ممنوع بوده و حتی اگر این ممنوعیت‌ها رسماً هم اعلام نمی‌شد، احضارها و بازجویی‌ها و جریمه‌ها و در مواردی زندانی شدن‌ها، حکایت از این داشت آن دسته از سینماگران شاخص و مشهور و محبوب، به عنوان کسانی که یادآور دوران گذشته هستند، عملاً فضا و اجازه و امکانی برای فعالیت ندارند. تا سال 1362 که سینمای ایران فاقد برنامه بود، این وضعیت حاکی از نوعی آشفتگی و ابهام به نظر می‌رسید اما از آن پس که سینمای ایران صاحب برنامه شد، موضوع به شکل جدی‌تری مطرح شد و رسمیت بیش‌تری پیدا کرد. در آن سال‌ها که مدیران تازۀ سینمایی در تلاش برای جذب سرمایه‌های سرگردان به سوی تولید فیلم و تنوع بخشیدن به تولیدات سینمایی بودند، یکی از پرسش‌های اساسی این بود که چرا برخی از سینماگران پیش از انقلاب نمی‌توانند فعالیت کنند؟ و همان طوری که فیلم‌سازان آسیب‌دیده و حیران از سانسور می‌گفتند «ضوابط دقیق سانسور را اعلام کنید تا تکلیف‌مان را بدانیم»، این پرسش هم مطرح بود که «چه کسانی ممنوع‌الکارند؟»

مدیران سینمایی به طور رسمی وجود هر گونه فهرستی از سینماگران ممنوع‌الکار را تکذیب می‌کردند و می‌گفتند فرقی نمی‌کند که سینماگر قبل یا بعد از انقلاب باشند، بسته به مورد، به افراد برای پروژه‌ای معین مجوز کار داده می‌شود یا نمی‌شود. اما کیست که نداند برای برخی کسان در آن فهرست نامرئی (و شاید نانوشته) هیچ فعالیتی مجاز تشخیص داده نشد و بسیاری از آنان آرزوهای‌شان را به خاک بردند.

پس چرا هیچ فهرستی به شکل رسمی اعلام نمی‌شد؟ علتش این بود که اعلامش باعث بی‌اعتباری و سرشکستگی می‌شود. می‌خواهیم کسانی را از فعالیت منع کنیم اما فهرستی رسمی از ممنوع‌الکارها اعلام نکنیم. می‌خواهیم سانسور کنیم اما فهرست اصلاحیه‌ها را در نامه‌ای رسمی به سازندۀ فیلم اعلام نکنیم تا مبادا سندی شود به نشانۀ سانسور. «اصلاحیه»ها یا شفاهی گفته می‌شود یا روی تکه‌کاغذی بی‌امضا و بی‌سربرگ و بی‌هویت ابلاغ می‌شود. در یکی از کانال‌های تلویزیونی پاکستان، موقع تماشای فیلمی غربی، هر جا که صحنه‌ای به‌اصطلاح سانسوری وجود داشت، متصدی مربوطه طوری آن صحنه را قطع می‌کرد که معلوم باشد این‌جا صحنه‌ای غیرقابل‌نمایش وجود داشته که حذف شده. یعنی سانسورِ اعلام‌شده. اما دهه‌هاست در سینما و تلویزیون ما کسانی متخصص سانسور نامرئی شده‌اند. یعنی می‌خواهند از نظر فنی طوری سانسور کنند که معلوم نباشد. چون به هر حال سانسور از دیدگاه عمومی امری قبیح است و متصدیان امر نمی‌خواهند ارتکاب‌شان به امر قبیح معلوم باشد، هرچند عنوان «کارشناس فرهنگی» بر آنان گذاشته شده باشد.

تدارک فهرست ممنوع‌الکارها هم از همین زمره است و به همین دلیل هیچ‌گاه چنین فهرستی رسمی اعلام نشده است. جدا از بحث سینماگران محبوب پیش از انقلاب که به دلیل یادآوری دوران گذشته ممنوع‌الکار شدند، در چهار دهۀ اخیر طی دوره‌هایی برای فعالیت برخی از سینماگران پس از انقلاب هم محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی ایجاد می‌شد که زمانش بستگی به موردش داشت و در جایی ثبت نمی‌شد و محدودیت، به‌تدریج یا ناگهان - به عنوان یک امتیاز! - برداشته می‌شد. برای بازیگری به دلیل کلۀ طاس محدودیت ایجاد شد، برای دیگری به خاطر طلب کردن دستمزد بالای نامتعارف، برای آن یکی به دلیل کشف نوار رقصش در یک مهمانی، برای دیگری به دلیل رؤیت بطری مسکرات روی میز مقابلش در عکسی از یک سفر خارجی، و یکی هم به دلیل حرف و نوشته‌ای ناسازگار در جایی. این وضعیت، کم‌وبیش در همۀ این چهل‌وچند سال وجود داشته؛ بدون فهرستی از ممنوع‌الکارها.

حالا این که فهرست ممنوع‌الکارها اعلام بشود خوب است یا بد؟ آیا اعلام شدنش به معنای شفافیت است؟ حال اگر اعلامش شفاف شدن وجود فهرست کسانی است که بر خلاف قانون اساسی از کارشان منع شده‌اند باز هم اتفاق خوبی است؟ همین چند روز پیش حکومت طالبان اعلام کرد که «ما به دموکراسی و حقوق بشر اعتقادی نداریم، فقط احکام شریعت.» (طبعاً با تفسیر خودشان). خب این هم یک جور شفافیت است اما آیا حاصلش نتیجۀ مثبتی است؟

مدیران و تصمیم‌گیرندگان سطوح کلان جامعه به طور مشخص باید توجه کنند که ملت ایران، فرهنگ ایرانی، با آن‌چه در پیرامون‌مان در کشورهای همسایه می‌گذرد فرق دارد و نمی‌توان از الگوهای آنان استفاده کرد. جدا از مورد مشخصی همچون میراث کهن‌سال ادبیات فارسی که به تعبیری در جهان بی‌نظیر است، فقط توجه کنید به پتانسیل عظیم نیروی انسانی و فکری سینمایی که در کشور ما وجود دارد و نه‌تنها در کشورهای عرب و غیرعرب منطقه نظیر ندارد بلکه ایران جزو ده کشور برتر دنیا در کیفیت و کمیت تولیدات سینمایی‌اش است. با دست‌اندرکاران این سینمای تحسین‌شده نباید مانند بزه‌کاران و بچه‌های صغیر، با سیاست تهدید و تنبیه رفتار کرد و به تعبیر رخشان بنی‌اعتماد «هنرمند، رعیت اربابانِ پادگانی نیست که سر به امربری خم کند.»

توجه کنید که از آغاز سال جاری، آن‌چه به عنوان سیاست‌گذاری از سوی سازمان سینمایی صادر شده، عمدتاً باید و نباید و محدودیت و خط‌ونشان و توصیه‌های رسمی بوده که مثلاً بهتر است فیلم‌سازان چه‌گونه فیلم‌هایی بسازند تا مشمول الطاف رسمی بشوند. به طور طبیعی مدیران سینمایی مأموریت‌هایی رسمی دارند که تلاش بیش‌ترشان برای تحقق آن‌هاست تا کمک به سینماگران غیرخودی و تقویت کلیت سینمای ملی که در داخل و خارج با فیلم‌های برجسته و سازندگان این دسته از فیلم‌ها شناخته می‌شوند، نه آثار سفارشی که برای رضایت رؤسا تولید می‌شوند؛ فیلم‌هایی که در نهایت یا به بایگانی سپرده می‌شوند، و یا نمایش محدودی دارند که تلاش می‌شود با توزیع بلیت رایگان در بین نهادها آمار تماشاگرانش را بالا ببرند اما در آینده به عنوان نمونه‌های متعالی از سینمای ایران معمولاً به آن‌ها ارجاع داده نمی‌شود. در لابه‌لای خبرهای این روزها یکی هم این بود فهرست ممنوع‌الکارها اعلام نخواهد شد، اما کسی نگفت که چنین فهرستی وجود ندارد. اعلام بشود یا نشود، رییس سازمان سینمایی کشور که خود تهیه‌کنندۀ سینما بوده، خوب می‌داند که در بهترین وضعیت، سه سال بعد در این مسند نخواهد بود اما نامش به عنوان گیرندۀ این تصمیم‌های غیرسینمایی و مجری سیاست‌های تنبیه و تهدید باقی خواهد ماند. سینما ایران در این روزگار سنگلاخ و پرمحنت، بیش‌تر نیاز به حمایت و تحسین و قوت قلب دارد، نه تهدید و تنبیه.

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.