حجت قاسمزادهاصل پس از نزدیک به دو دهه حضور در تلویزیون و ساخت سریالها و تلهفیلمهای پرتعداد و خوشساخت که معمولاً توان جذب مخاطب را هم داشتنند، روز ششم را برای قالب سینمایی ساخته که با بیشتر آثار سینمای ایران تفاوتی آشکار دارد. هرچند که این تفاوت را نه میتوان به عنوان یک ویژگی کاملاً مثبت تلقی کرد و نه وزنهای به پای فیلم که سبب پایین آمدن ارزشهایش شود. حاصل تجربهٔ متفاوت کارگردان، فیلم متوسطی شده که بیشتر به بلاتکلیفی پهلو میزند.
فیلم بر خلاف بیشتر تولیدات سینمایی ایران یک فیلمنامهٔ دقیق، مفصل و پر از گرههای ریز و درشت دارد که سنگینی وزن انتقال داستان خیلی بیشتر از آن که بر دوش تصاویر باشد و کارگردان با استفاده از امکانهای بصری و روایی سینما، قصه را مصور کند، بیشتر از طریق گفتوگوهای دونفره و مبادلهٔ اطلاعات پیش میرود و حتی بخش قابلتوجهی از اطلاعات داستان از طریق گفتار متن به مخاطب منتقل میشود؛ از همینجا میتوان حدس زد که با چه تودهٔ حجیم و پیچدرپیچی از اطلاعات و گفتههای گوناگون مواجهیم. هرچند نویسنده سعی کرده با گنجاندن جملههای نغز، بانمک و قصارگونه به عنوان دیالوگ برای شخصیتها، مخاطب را برای تداوم قصه ترغیب کند اما حجم بالای این دیالوگها باعث شده اولاً شخصیتها مشابه هم شوند و ادبیاتی شبیه به هم داشته باشند و از سوی دیگر هر گونه غفلت مخاطب و دنبال نکردن دقیق یک صحنه، باعث از دست رفتن بخش زیادی از اطلاعات میشود و بقیهٔ قصه را نامفهوم میکند. این حجم از اتکا به دیالوگ و ریزبینی و دقیق شدن در داستان شاید گاهی به عنوان نقطهٔ قوتی اساسی برای فیلمنامه عنوان شود ولی در بسیاری مواقع به عنوان تیغ دو دَم عمل میکند و فیلم را به ورطهٔ نابودی میکشاند. اگر قرار بود این همه نکته و اطلاعات ریز در ذهن مخاطب ثبت شود، باید تمهیدها و محملهای بصری مشخصی برای انتقال و تثبیت این حجم از نکات ریز و درشت طراحی میشد؛ نهاینکه فیلمنامه به تودهای درهم از دیالوگهای رگباری و اطلاعات مرتبط و نامرتبط تبدیل شود و این احساس در تماشاگر شکل بگیرد که گویی دوسه سیناپس یا طرح سینمایی را به هم پیوند زدهاند. اینجاست که هنر انتخاب و «ترجیح دادن» یک قصه یا مایهٔ دراماتیک یا موقعیت و حادثه به دیگری، مهم میشود و کارگردان با انتخابها و آنچه حذف کرده و کنار گذاشته، به فیلمش شخصیت و انسجام میدهد. این ویژگی کارگردانهای تازهکار است که دل ندارند از قصه و طرح اولیه و ایدههای پرشمار و دیالوگهای نغز و گوشنوازشان دل بکَنند یا دستکم در مرحلهٔ تدوین تکههای زائد را قیچی کنند و دور بریزند. از کارگردانی با تجربه و مهارت و شناخت قاسمزاده، انتظار میرفت به انسجام و ارتباط ارگانیک اجزای اثر با یکدیگر بیش از اینها توجه کند و ایدههایی هرچند بهتنهایی جذاب یا خوب را، به نفع کلیت درام بیرون بگذارد و روایت سرراستتری را برای رساندن مخاطب به نقطهٔ مورد نظر، برگزیند.
تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»