در سالهای اخير فيلمهايی که به مصايب اقليتها و بحران مهاجرت و دردهای مهاجران در جامعهٔ ميزبان پرداختهاند، مهمان هميشگی جشنوارههای گوناگون فيلم بودهاند. در شصتوچهارمين دوره جشنواره فيلم لندن نيز که همهگيری ويروس کرونا تعداد فيلمهای بلند به نمايش درآمده در آن را تنها به حدود شصت فيلم محدود کرده بود، باز چندين فيلم با موضوع اقليتها و مهاجران برای تماشاگران به نمايش درآمد. در ميان آن آثار، ليمبو/ برزخ به دليل حالوهوا و رويکرد متفاوت سازندهاش در نمايش وضعيت مهاجران در جزيرهای خيالی در اسکاتلند جلوهٔ خاصی داشت. شوخطبعی فرمی و ساختاری ليمبو به قصهٔ ذاتا تراژيکش شمايلی ديگرگون بخشيده بود و قابها و ميزانسنها و کنشهای درون آنها يادآور لحظاتی از فيلمهای چند فيلمساز مورد علاقهام بود. همين مواجهه در کنار نگاه همدلانه، صادقانه و غير سودجويانهٔ کارگردانش، بن شِراک، باعث شد برای گفتوگو با او مشتاق شوم. پيش از گفتوگو نخستين فيلم بلندش پيکادِرو را نيز با کمک خودش ديدم و با تماشای آن ديگر کاملا دستم آمد که او تا چه اندازه دلبسته فرماليسم در سينماست. پيکادِرو هم قصهٔ تلخش را با همان شيوهٔ بازيگوشانه روايت میکند؛ قصهٔ دو عاشق غريب در روستايی مهجور که جايی برای خلوت نمیيابند و مجبورند به دستشويی يک کافه پناه ببرند!...