پیمان شوقی

مردان حلزونی، زنان بی‌صدا

نقد «بی‌صدا حلزون»

1 مرداد 1401

سازندگان بیصدا حلزون برای انتقال مضمون مورد نظرشان به تماشاگر، هوشمندانه قالب ملودرام را انتخاب کرده‌اند. تلقی عموم مردم از مسایل و حواشی زندگی خانواده‌های توان‌یاب (در این‌جا ناشنوایان) معمولاً بسیار سطحی و در حد مشکل برقراری ارتباط یا خطراتی است که در خیابان و محیط کار تهدیدشان می‌کند. بهرنگ دزفولی‌زاده در مقام فیلم‌نامه‌نویس از این تلقی کلیشه‌ای عبور کرده و ضمن وفاداری به مؤلفه‌های داستان‌پردازی، سطوح متفاوتی از ابتلائات جامعهٔ ناشنوایان را مطرح می‌کند؛ از نگاه نامتوازن جامعه به موقعیت‌ انسانی آن‌ها گرفته تا مسایل هویتی و فلسفهٔ زندگی.

در فیلم با سه طیف از ناشنوایان مواجهیم: الهام (هانیه توسلی) که در دل جامعه زندگی می‌کند و با دیگران تعامل دارد. شوهر سابقش سعید (محسن کیایی) که مردم‌گریز و خودمدار است. و زنان جوان حاضر در انجمن ناشنوایان که به الهام بابت عمل گوش پسرش معترضند. آن‌ها بر این باورند که یک ناشنوا باید هویت خود را بپذیرد و روابط اجتماعی‌اش محدود به هم‌سانان خودش بماند. سعید آشکارا با سرنوشت خود در جنگ است و نسبت به جامعهٔ شنوا کینه دارد و از هر فرصتی برای برون‌ریزی خشمش استفاده می‌کند. نخستین سکانس پس از تیتراژ، با نمایش موقعیت کاری او (هیولای اره‌به‌دست در تونل وحشت) بر این سویهٔ افراطی شخصیت او کنایه می‌زند و نوع نشستن درخودفرورفته‌اش در محاصرهٔ نرده‌ها با غلبهٔ صدای گوش‌خراش سوت سمعک بر تصویر، این تنهایی و احساس فشار را مؤکد می‌سازد. سعید را تنها در صحنه‌هایی خندان و خوش‌‌حال می‌بینیم که پسرش مهرشاد در کنار اوست؛ ولی سرخوشی او در همین لحظات هم بیش از آن که القاکنندهٔ حسی پدرانه باشد، به خوش‌حالی یک کودک از بازی با یک همبازی آشنا تنه می‌زند.

تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.