سه نکته، انگیزهای شد تا به تماشای فیلمی بروم که چیزی از آن نمیدانستم. یکی نام فیلم که به عنوان یک عاشق بیلیارد، کنجکاوم کرد. دوم توصیف دوستی که فیلم را دیده بود و با شرح و روایتش تصور کردم یک «زی مووی» است و مدتها بود یک زی مووی اساسی ندیده بودم. سوم این که بازی مجید صالحی را دوست دارم و فیلم قبلیاش زیر نظر را پسندیده بودم. تعجب کردم چرا در مشخصات فیلم، نام او «سیدمجید صالحی» نوشته شده. کمی شک کردم اما فکر کردم «سید»ش تازه کشف شده و حالا خواسته از مزایایش استفاده کند. وقتی داشتم به تماشای فیلم میرفتم با پرسوجویی دریافتم این سید، آن مجید صالحی آشنا نیست اما گویا نسبتی با او دارد! فیلم را هم که دیدم، دریافتم این یک زی مووی نیست، یک فیلم جدی با جزییاتی به هر حال کارشده است که تلاش شده فیلمنوآری ایرانی باشد. بابت عنوان فیلم و پیتوک و بیلیارد البته چیزی گیرم نیامد و با توجه به این که خیلی وقت است از بیلیارد دور افتادهام، همچنان از این بابت در خماری ماندم.
پیتوک داستانی کموبیش پرپیچوخم دارد که تلاش شده حاوی جزییاتی فکرشده باشد. با شناخت دورادوری هم که از یکی از دو فیلمنامهنویساش - امیررضا نوریپرتو - دارم پیداست که فسفر صرفش شده و اطمینان دارم که فهرست بلندی از جزییات بیشتری هم در فیلمنامه بوده که به ضرورت محدودیت زمان فیلم حذف شده است. در اجرا، از جمله در قاببندی و نورپردازی و زاویههای دوربین (با فیلمبرداری خوب روزبه رایگا) هم این دقت و وسواس پیداست. گرایش به نوآر از همان نخستین نمای فیلم (جسدی روی آب استخر، از زاویهٔ زیر آب رو به بالا) اعلام میشود که ارجاع و شاید ادای دینی است به نمای آغاز سانست بولوار، نوآر مشهور بیلی وایلدر. بهخصوص که در پایان معلوم میشود این جسد علا شخصیت محوری و به تعبیری راوی فیلم است و مثل فیلم وایلدر، این روایت ایرانی هم در واقع روایت یک مرده است.
عکس از مسعود پورهاجریان
تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»