بدون قرار قبلی از فیلمهای قابلتوجه و تحسینشدهٔ جشنوارهٔ اخیر فجر بود که بعد دچار حواشی شد. هم به دلیل مضمون فیلم، هم اکران افتتاحیهاش در مشهد، هم در تقابل قرار دادنش با عنکبوت مقدس و اشاره به ساخته شدن فیلم تبلیغاتی قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری توسط کارگردانش، که ضمناً همزمان شد با اکران عمومی هناس با بازی بهروز شعیبی در نقش یک دانشمند شهید علوم هستهای. این فهرست برای کشاندن هر فیلم و آدمی به حواشی و جنجالهای سیاسی کافی است، حتی زیاد هم هست! اما بدون قرار قبلی فارغ از این حواشی فیلم خوبی است که تلاش کردیم در این گفتوگو ضمن پرداختن به خود فیلم، از حواشیاش هم غفلت نکنیم! در این گفتوگو از مصطفی مستور هم دعوت به حضور کردیم؛ نویسندهٔ نامآشنا و معتبر خوزستانی که ایدهای از یک فیلم کوتاهش را به فیلمنامهٔ بدون قرار قبلی وام داده و در جریان نوشته شدن فیلمنامه هم مورد مشورت قرار گرفته است. نسخهٔ طولانیتر و تصویری این گفتوگو را میتوانید در سایت «فیلم امروز» و پلتفرمهای آپارات و نماشا ببینید.
هوشنگ گلمکانی
شعیبی: مدتها بود داشتیم با آقای فرهاد توحیدی و مهدی تراببیگی که نویسندگان فیلمنامه بودند کار میکردیم. یک جایی احتیاج به مانعی در قصه داشتیم. چیزی که یاسمین قصه با آن روبهرو شود و نسبت به آنچه که توقع ماست واکنش متفاوتی داشته باشد؛ آن هم میراث پدر است. فکر میکردیم این چهطور باید مطرح بشود، تا این که خیلی اتفاقی یکی از دوستانم بدون این که بداند قصهٔ ما چیست، گفت: «چه جالب که داری کاری با موضوع مشهد و ایران انجام میدهی. قصهٔ مشهد آقای مستور را خواندهای؟» این داستان را نخوانده بودم و برایم جالب شد. چند ساعت بعد کتاب را گرفتم و خواندم و احساس کردم پیشنهاد جدیدی برای قصهٔ ما دارد. نگاه آقای توحیدی برایم خیلی مهم بود چون در ساختمان قصه استادانه کار میکنند. با ایشان در مورد داستان صحبت کردیم و بعد با آقای مستور تماس گرفتیم. خواهش کردم در جریان قصهٔ ما قرار بگیرند تا از نکتهٔ موجود داستانشان استفاده کنیم.
شعیبی: چیزهای مختلفی اتود زده بودیم اما به نتیجهٔ خوبی نرسیده بودیم.
شعیبی: فکر کرده بودیم و اتودهایی هم زده بودیم اما چون زمان زیادی گذشته دقیق یادم نیست. میدانم که هیچکدام به قوت این میراث فعلی برای ما شکل نگرفته بود. سفر یاسمین را طراحی کرده بودیم و دوسه نکته را در داستان داشتیم. یکی از آنها کاشیکاری حرم بود. چون پدر معمار است و در فصلی از قصه هم میشنویم که به واسطهٔ شغلی که از پدرانش داشته، معماری را انتخاب کرده. اما در جایی متوجه میشویم که یکی از دلمشغولیهای این خانواده کار در حرم امام رضاع بوده و این کاری متداول است. کسانی هستند که نسل اندر نسل در بخشهای مختلف حرم مشغول ادای دیناند و کارشان را انجام میدهند.
عکس از امید صالحی