محققان و هواداران سینما، کیفیت والای بازی بازیگران این گروه خشن (1969) را بدیهی میانگارند اما بهندرت پیش میآید وقتی منتقدی از فیلمسازانی سخن میگوید که آثارشان مملو از بازیهای خیرهکننده است مثلاً ویلیام وایلر یا الیا کازان، فرد زینِمان و یا رابرت آلتمن نام سام پکینپا مطرح شود. تعصبی قدیمی در اینجا وجود دارد: گفته میشود فیلمسازانی که در ژانرهای حادثهای فیلم میسازند، در سطحی نازلتر از بقیهٔ فیلمسازان کار میکنند و در آن، کیفیت بازیگری اهمیت چندانی ندارد. با این همه، اعتماد و وفاداری خاصی که بازیگران پکینپا به او نشان دادهاند و این که به طور مستمر در فیلمهای مختلف او ظاهر شدند، موردی که در مورد آلتمن هم دیده میشود، ورای مسألهٔ عشق و علاقه به این فیلمساز و حمایت از اوست. آنها میدانستند که پکینپا میتواند بازی خوبی ازشان بگیرد.
گرچه شیوهٔ همکاری پکینپا با بازیگرانش در تمام فیلمهایش یکسان است، در اینجا میخواهم فقط به دو فیلم نمونهای از او اشاره کنم که بهتر از آثار دیگرش مصداق بحث من است: در دشت مرتفع بتاز (1962) و این گروه خشن. پکینپا همچون آلتمن به تئاتر علاقهٔ فراوانی داشت و از مشتاقان آثار تنسی ویلیامز بود. در دوران دانشجویی نیز نمایشنامهٔ باغوحش شیشهای را بر صحنه برده بود. همان طور که میدانیم پکینپا پس از اخراج از سر صحنهٔ بچهٔ سینسیناتی مدتی در تلویزیون کار کرد و از رمان کوتاه کاترین آن پورتر به نام شراب ظهر یک تلهفیلم ساخت که با استقبال بسیار گرمی روبهرو شد و زمینهٔ بازگشت او به سینما را فراهم آورد.
تصویری از جوئل مککری، ماریِت هارتلی و رندولف اسکات سر صحنه در دشت مرتفع بتاز