... اما بدترین سریالها به مفهوم مطلق، آنهایی هستند که نهتنها تا قسمت آخرشان را میبینم بلکه متأسفانه با علاقه و لذت هم میبینم و از آن بدتر خیلی هم کیف میکنم و تقریباً بیخیال میشوم که برنامهٔ کاریام به هم میریزد و هر روز دوسه کارم به فنا میرود.
خوشبختانه در سالهای اخیر، در بین سریالهای ایرانی فقط سریال خاتون بوده که آن قدر بد به مفهوم مطلق است که توانسته مرا دوسه هفته از کار بیندازد. آن قدر بد بود که در کسری از ماه دو بار کامل از اول تا آخرش را دیدم. اصلاً یک وضعی. حتی میخواستم دور سوم را شروع کنم که با تذکرهای جدی همکاران، مجبور شدم کوتاه بیایم و به نوشتن همین پنج عکس اکتفا کنم.
البته خیالم تقریباً راحت است که حالا حالاها دیگر بعید است سریال ایرانی به این بدی ساخته شود که کارگردانیاش، همهٔ بازیهایش (بدون استثنا)، موسیقیاش، نوع روایتش، نوع نقلش از آن روایت، صحنهپردازیهایش، تدوینش و خلاصه همهٔ عناصرش به گونهای باشد که چنین مرا از کار و زندگی بیندازد.