در سرمقالهٔ شمارهٔ گذشته از افزایش «وحشیانه»ی قیمتها و تورم، و بالاتر رفتن خط فقر نوشتیم. آن موقع به نظر میرسید این افزایش حاصل فضای عمومی و توقف مذاکرات احیای برجام و موقعیت روانی جامعه باشد، اما خبر نداشتیم بهزودی موج وحشیتری از راه میرسد که به طور مستقیم، حاصل سیاستهای رسمی دولت است. حذف ارز 4200 تومانی و اعلام رسمی قیمت چند قلم از کالاهای اساسی مورد نیاز همهٔ مردم، مانند پیت بنزینی بود که روی تودهٔ شعلهور قیمتها ریخته شد. ما البته نمیدانیم در این شعله کشیدن مهیب، دقیقاً چه چیزهایی میسوزند، بر خلاف وعدههای رسمی که وعده میدهند با سیاستِ (یا به قول برخی کارشناسان: جراحيِ) یکسانسازی نرخ ارز چه گشایشها حاصل خواهد شد و چه و چه و چهها، بدیاش این است که نمیدانیم چشمانداز پیشِ رو چیست و سیاست خود ما چه خواهد بود. انگار مثل همهٔ مردم، و مثل خود دولت، باید سیاستمان همین شیوهٔ سنتی «از این ستون به آن ستون» باشد تا اگر از «این ستون» موفق به پیش رفتن شدیم، در «آن ستون» ببینیم چه میتوانیم بکنیم.
تصویری از چشماندازی در مه ساخته تئو آنگلوپولوس (۱۹۸۸)