با مشاهدهٔ لامینور و مرور کارنامهٔ فیلمساز کهنهکار و تأثیرگذاری چون داریوش مهرجویی، میتوان دو نوع موضعگیری و تحلیل متفاوت داشت؛ یا به شکلی نامناسب و بیرحمانه آثار شاخص و برتر او مانند گاو، پستچی، دایرهٔمینا، اجارهنشینها، سارا، هامون، بانو و درخت گلابی را متر و معیار قرار داد و بر آخرین ساختهاش در مقایسه با این فیلمها خط بطلان پررنگ کشید، یا با نگاهی واقعبینانه و جامعالاطراف، لامینور را محصول دوران کهنسالی یک فیلمساز خوشذوق و کاربلد و در عین حال حساس در شرایطی ناکارآمد دانست که اندوه و افسردگی و انفعال و بیانگیزگی به طور اجتنابناپذیر به هنرمند صاحب عقیده تحمیل میشود. در آشفتگی و ناعادلانه بودن فضای حرفهای سینما و اکران عمومی فیلمها همین بس که بعد از دو سال با اعتراض و فریاد مهرجویی و واسطه و سفیر صلح تراشیدن وزارت ارشاد، فیلمش به نمایش عمومی درمیآید و در این عرصهٔ بازار نابرابر به فروش چشمگیری هم دست نمییابد. تأسفبارتر، بازی خوردن احساسی یک کارگردان قدیمی صاحبنام توی این کشوقوس، در یک نمایش سهپردهای متناقض است؛ به گونهای که باورت میشود مهرجویی و یکیدو باقیماندهٔ همنسلش اصلاً قواعد بازی این روزگار را بلد نیستند.
تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»