از گذشتههای دور شاعران و نویسندگان ایرانی به آینه در معنای روبهرو شدن با منِ واقعی یا منِ دیگر خود - مشابه آتمن در فرهنگ هندی - توجه خاصی نشان دادهاند. آینه به عنوان یکی از نمادهای سفرهٔ هفتسین نوروزی ایرانیان نشانهای پرتکرار بوده است. در دورههای رواج تصوف و عرفان در شعر فارسی، آینه همچون استعاره یا نمادی از قلب عارف بوده است. در سبک هندی، آینه کاربرد فراوانی یافت به گونهای که بیدل را «شاعر آینهها» نام دادهاند. در شعر معاصر نیز آینه مورد توجه بسیار شاعران بوده که معنای ظاهری تا نمادین آن را در بر گرفته است. آینه نماد تخیلات و خودآگاهی و تأملات هم هست و از این نظر تا حدودی شبیه نماد آب است. در فیلمنامهٔ آینههای روبهرو (بهرام بیضایی) دو شخصیت اصلی چون دو آینه روبهروی هم گذشته و حال یکدیگر را بازتاب میدهند یا در رمان آینههای دَردار (هوشنگ گلشیری) آینه همین کارکرد را به شیوهٔ «عشق بازیافته» در طول رمان دارد.
در فیلمهای ایرانی نیز روبهرو شدن با من در آینه، در لحظههای تنهایی به شکلهای گوناگون دیده شده است. صحنههایی با ادبیات و گفتار مخصوص به خود در نقطهای حساس از فیلمنامه که در سه حالت بروز مییابند: ابتدا برای برونریزی و اعتراف حرفهای ناگفتهٔ شخصیت فیلم. دوم برای پُر کردن پرشهای داستانی تا تغییر در روند ماجرا با حرفهای شخصیت در این صحنه به هم متصل شوند (مانند کارکرد راوی دانای کل که در اینجا شکل تکگویی دارد) و سوم برای بروز جذابیتهای نمایشی در قالب نمایشی تکنفره مقابل دوربین/ تماشاگر.