سریالهای تلویزیونی و اینترنتی مدتهاست از لحاظ کیفیت و استانداردهای تولید و گستردگی مخاطبان، با بهترین آثار سینمایی رقابت میکنند؛ حتی برای دوستداران متعصب سینما که تا همین چندی پیش نسبت به «سریالبینی» و جدی گرفتن سریالها مقاومت میکردند. شاید در گذشته از بین دهها سریال فقط چند عنوان ارزش توجه و تحلیل داشتند ولی در دو دههٔ اخیر وضعیت فرق کرده و بسیاری از سریالها کیفیتی بالاتر از فیلمهای سینمایی دارند و در محدودهٔ اثرگذاری خود، خردهفرهنگهای جدیدی میسازند که دامنهٔ نفوذشان بسیار فراتر از تصور است.
پیکی بلایندرز یکی از نمونههای جذاب و توجهبرانگیز است که مخاطبانی از طیفها و سلیقههای مختلف را در سراسر جهان شیفتهٔ خود کرده و گویا همچنان دنبالههایی بر آن ساخته خواهد شد، از جمله نسخهای سینمایی که از همین حالا خیلی از طرفداران دوآتشهٔ سریال، منتظرش هستند. در واقع استیون نایت یک فرانچایز جدید ساخته، یک پدیدهٔ کامل و پردامنه در صنعت سرگرمی، که جهان اختصاصیاش را خلق میکند و برای تبدیل شدن به نمونهای موفق چون «بتمن» یا «سوپرمن» هیچچیز کم ندارد؛ از گاتهام سیتی تا جوکر، و از بتموبیل تا شنل و لباس ابرقهرمانی، هر عنصری در پیکی بلایندرز معادلی کارآمد و جذاب دارد و شاید به همین دلیل چنین سریالی (مثل مانی هایست/ سرقت پول) موفق میشود به یک منظومهٔ کامل در صنعت سرگرمی تبدیل شود و در قالب دنبالهها و محصولات اقماری، توسعه بیابد؛ در حالی که سریالهای باکیفیتی مثل برکینگ بد یا خانهٔ پوشالی پس از پایان قصه و ماجرای اصلیشان نهایتاً میتوانند به اسپینآف متکی باشند. اما سریالی مثل پیکی بلایندرز مؤلفههای اصلیاش را تثبیت کرده و در قالب یک فرانچایز جهانی، با فضا و پوشش و مناسبات شخصیتهایش شناخته میشود؛ آمیزهای از پدرخوانده و بتمن!
در مجموعهٔ جمعوجوری که تدارک دیدهایم، بیش از آنکه به معرفی و نقد پیکی بلایندرز بپردازیم سعی کردهایم این سریال را در قالب یک پدیدهٔ فرهنگی مرور کنیم. پدیدهای که بهخصوص در بین سریالبینهای خودمان هم طرفداران زیادی دارد.