اگر هانیبال لکتر در خوردن گوشت آدمها مرام و مسلک و فلسفهٔ خاصی داشت، استیو در تازه هیچ فلسفهای ندارد. او خودش به نوآ میگوید که از نوزدهسالگی به خوردن گوشت آدمها رو آورده و این کار برایش لذت عجیبی به همراه داشته که همین موضوع باعث شده مسیرش را ادامه بدهد. در واقع هانیبال لکتر معروف، با آن نوع حرف زدن و ادای کلمهها و نفوذ ترسناک چشمهایش، بیش از آنکه یک آدمخوار باشد، فیلسوفی به نظر میرسید که دنبال هدفی خاص از این کار میگردد. اما حالا در مورد شخصیتی مانند استیو دیگر کار به جایی رسیده که هیچ هدفی جز لذت وجود ندارد. استیو خوشقیافه است اما جذبهٔ شیطانی هانیبال را ندارد. نه قدرت نگاهش به آدم نفوذ میکند، نه حرف زدنش تن و بدن کسی را میلرزاند و نه مرام و مسلک خاصی دارد. او برای یک مشت آدم فوق ثروتمند، گوشت تازهٔ انسان میفرستد و طبعاً خودش هم از همان گوشتها استفاده میکند که خیلی هم گران است. در واقع حالا همه چیز «اینجایی»تر و ملموستر شده و درست در همین نقطه است که تازه بدجوری آدم را به وحشت میاندازد.
سال 2001 خبر هولناکی در رسانهها پیچید. شخصی آلمانی به نام آرمین مِیوِس، در فضای مجازی اعلامیهای با این محتوا منتشر کرد که به فردی برای خورده شدن نیاز دارد! عجیب اینجا بود که یک نفر به درخواست میوس جواب مثبت داد، به خانهٔ او رفت و به دست او کشته و خورده شد.