هر قدر که بخواهیم رو برگردانیم، خودمان را بهندانستن و ندیدن بزنیم، که یعنی میخواهیم فقط آن چه را روی پرده و صفحه میبینیم باور کنیم؛ باز داریم بهدوربین، گروه پشت صحنه، بازیگرها و باقی تشکیلات تولید فکر میکنیم.
از این فراتر، مطالعه دربارهٔ آن چه پشت دوربین میگذرد، بخش مهمی از جذابیت سینما برای ماست. این که فیلمها چطوری ساخته میشوند. حالا که دیگر قرار نیست ته ذهنمان و بهطور کامل، باور کنیم آن چه بهعنوان فیلم میبینیم، واقعی است؛ پس چه بهتر که بیشتر و بیشتر دربارهٔ فرآیندِ فیلمسازی در دورههای مختلف تاریخی، در سرزمینهای گوناگون، و در مسیر پیشرفت تکنولوژی بدانیم. بهاینترتیب معمای فیلمسازی کم کم حل میشود و ابهام ما در زمینهٔ چگونگی خلق صحنههای گوناگون، جایش را بهتجربهٔ خودآگاهانهتری از آن چه روی پرده اتفاق میافتد، میدهد. جای این که پرسشهای بیشمار دربارهٔ چگونگی خلق یک صحنه، ذهنمان را موقع تماشای فیلم آشفته کند. من این را بهحفظ راز و رمز فیلمسازی برای بهتزده کردن تماشاگر، ترجیح میدهم. در شرایطی که تازه بشود تماشاگر امروز را بهتزده کرد.
آن وقت بهعنوان بینندهٔ حرفهای، پا بهقلمرو جذابتری از تاریخ سینما میگذاریم. گاهی جذابتر از آن چه روی پرده اتفاق میافتد. دنیای پر از پیچیدگی و احساس پشت صحنه. این روزها، بیش از همیشه بهاین نکته رسیدهام که یکی از بهترین مسیرها برای فهم فیلم، بهدست آوردن اطلاعاتی در زمینهٔ چگونگی بسط یافتن پروژه و تولید آن است. حواشی ساخت. این راه مطمئن و پرحاصلی برای درک فرم و کشف معناست. پیگیری این اطلاعات و حواشی، گاه منفعت بیشتری از خواندن نقدها و گفتگوهای سازندگان اثر، نصیبمان میکند.
تصویر الیور هاردی و استن لورل سر صحنه حس ماهیگیری (۱۹۲۸)