سلین سیاما، کارگردان فرانسوی، با تامبوی و دخترانگی به تبعآزمایی در مضمون مورد علاقهاش یعنی دگرباشی جنسی پرداخت و این مسیر را در پرترهٔ بانویی در آتش به کمال رساند. اما در مامانکوچولو سیاما مسیری دیگر را برمیگزیند و فیلمی متفاوت از آثار پیشین در کارنامهاش ارائه میدهد. آخرین فیلم سیاما، خصایص فیلمهای مدرن را یدک میکشد. فیلمهایی که گرچه ممکن است در ظاهر ساده باشند اما ابهامهای بسیاری میآفرینند و خود را ملزم به دادن پاسخی سرراست به پرسشهای مطرحشده در مسیر شخصیت اصلی نمیبینند. سیاما با برقراری پیوندی عمیق بین عالم واقع و خیال و برهم زدن روابط علت و معلولی مرسوم در ساختار یک درام، به مبارزه با منطق تصویر در سینمای بدنه برمیخیزد. وابستگی شدید مخاطب معاصر سینما به هیجان و احساسات آشکار در فیلمها، از بروز بلوغ و آراستگی روحی به دنبال تماشای یک اثر هنری جلوگیری میکند. این کارگردان با پرهیز از دراماتیزه کردن وقایع و قرار دادن حادثهٔ محرک در خارج از ساختار داستان، به سوی مینیمالیسم در ساختار درام گام برمیدارد. در این سبک با حذف تأکیدهای دراماتیک، با یک نگرش مواجه هستیم: خلاصی از پیچیدگیهای فرمی و روایی برای دستیابی به عمقی متفاوت از پیچیدگی؛ پیچیدگی ذهن بشر و هزارتوی عواطف انسانی. مهمترین کنشها خارج از قاب تصویر رخ میدهند. خط باریک کنش، بستری میشود برای پرداختن به بسط خط هویت. ادگارد آلن پو راه رسیدن به وحدت را در ایجاز میداند و این ایجاز را علاوه بر خود قصهگویی، به محدود بودن مکان وقوع قصه نیز گسترش میدهد. سیاما نیز با گذار از شاخههای فرعی و داستانکها و محدود کردن مکان رخدادهای فیلم، به وحدتی ستودنی در انتقال مفهوم دست مییابد