برای کسی که اهل سفر باشد، اولین فیلم حمید شاهحاتمی تجربه جالبی است. شخصیتهای داستان که ایرانگردی میکنند تا برای بچههای سرطانی امید ارمغان بیاورند، در مسیرشان به جاهای مختلفی سرک میکشند. به یاد ندارم پیش از این در فیلمی زیارتگاه چَکچَک را دیده باشم؛ زیارتگاه مهم زرتشتیان در استان یزد، شهرستان اردکان و در کوههای بین اردکان و انجیره. وقتی اولین بار به این زیارتگاه آرام و زیبا قدم گذاشتم، آن قدر ساکت و آرام و زیبا بود که مسحورش شدم. صدای قطرههای آب که از لای صخرهها درون زیارتگاه میچکد (و نام این زیارتگاه نیز از همینجا نشأت گرفته)، چشمانداز بیابانی بیآبوعلف و فضای بکر و عجیب آن منطقه، چیزهایی هستند که آدمیزاد را به آرامش و امید دعوت میکنند. وقتی شخصیتهای داستان به این زیارتگاه میروند و در میان آرامش آنجا استراحت میکنند و چشم به منظره بکر روبهرویشان میاندازند، برای کسی مانند من که اهل سفر و تجربه هست، حس عجیبِ توصیفناپذیری ایجاد میشود. ماهان در پس حرف اصلیاش که «امید به زندگی» است، سفر و جاری بودن را تبلیغ میکند.