واژه «هِناس» کنجکاویبرانگیز و نامأنوس است. اما در طول فیلم از این واژه رمزگشایی میشود و معنایش را متوجه خواهیم شد. این واژه، کلید مهمی در فیلم است که همزمان دو وجه متفاوت داستان را بازنمایی میکند؛ یک وجه عاشقانه و یک وجه سیاسی پررمزورازش را. فیلم با ریتمی نهچندان تند، شخصیتها را معرفی میکند و با اطلاعاتی قطرهچکانی از اوضاع و احوال و کار و زندگی آنها پرده برمیدارد. به عنوان مثال در همان سکانس ابتدایی، با تأکید دوربین روی گذرنامه، غر زدن شهره به بچهاش که چرا آلمانی را هنوز خوب تمرین نکرده، صحبت تلفنی داریوش با مادرش به زبان کُردی و ریزهکاریهایی دیگر، نکتههای زیادی درباره شخصیتهای داستان مشخص میشود که پیریزی مناسبی برای ادامه ماجراست. دارابی که در فیلم اولش مصلحت نشان داده بود علاوه بر اینکه قصهگوی خوبیست، دکوپاژ را هم خوب بلد است، در این سکانس ابتدایی نیز با جدا کردن داریوش و شهره توسط درِ شیشهای تیرهای که بین اتاق و حمام فاصله انداخته، با تصویری سینمایی و گویا، نکتههای فراوانی را به مخاطب القا میکند.
عکس: حمید ضرابی