دِرب (به کسر دال، به معنی زمین سفت) فیلمی ناتورالیستی، چشمنواز، کمحرف و شیرین است. لحظههای فیلم شبیه به قاب عکسهایی است که کنار هم چیده شده و زیبایی کهگیلویه و بویراحمد را نشان میدهد. در ابتدای فیلم، آنچه مسحور و خیرهکننده است، تجمیع رنگهای سبز و آبی و خاکی و زرد طبیعت، کنار هم است. ده دقیقه ابتدایی، نماهای اغواگرانه خود را به رخ میکشند، نورپردازی و فیلمبرداری باعث میشود سراسر فیلم مثل تابلوی نقاشی به نظر برسد و تأکید کارگردان برای نشان دادن مناظر طبیعی غیرقابل انکار است.
دِرب داستان کارمند اداره برق شهرستان دورافتاده سوق است؛ مردی میانسال و ساده که بدون هیچ چشمداشت و نمایشی، دغدغهمند اهالی روستاهایی است که مسئولیت رتقوفتق امور برقی آنها را دارد. نکته بارز شخصیت او کمحرفیاش است (مثل دیگر شخصیتهای فیلمهای پیشین کارگردان) که همراه شده با سادگی و آرامش. رفتار او به گونهای است که گویی کمک کردنش به اهالی روستا جزو تکالیف و مسئولیتهای زندگیاش به حساب میآید و آنچه او انجام میدهد، لطفی بزرگتر و بیشتر از دایره مشخص برای یک وظیفه انساندوستانه نیست و سلسله وظایف عادی اوست! مرد تلاش میکند برق خانهای دورافتاده در یکی از روستاها را وصل کند و برای این هدف بدون آن که کوچکترین حس نارضایتی، خستگی یا کلافگی و حتی اضطراب به مخاطب منتقل کند مصایب فراوانی را پشتسر میگذارد و تلاش میکند و حتی جان و مال خود را برای محقق شدن این هدف میگذارد.