بیست سال از نمایش عمومی شب یلدا میگذرد؛ فیلم تحسینشدهٔ منتقدان که حدیث نفس فیلمساز و تصویر بخشی از زندگی و شبهای پرملال و برزخی است که کیومرث پوراحمد تجربه کرده و از همین رو توانسته این لحظهها را صادقانه و واقعی بازسازی کند. روایت و ساختار فیلم شبیه مستندهای بهاصطلاح «سلفپرتره» است. مروری بر گذشتهٔ شیرین، در شبهای تلخکامی و یأس، و سرانجام پذیرش واقعیتی گریزناپذیر.
فیلم البته ربطی به شب یلدا ندارد. شب یلدا خزانِ زندگی مردی به نام حامد است که با وجود علاقهای که به همسر و فرزندش دارد، آنها را برای فرو نشاندنِ آتش اشتیاقِ همسرش به زندگی آزادتر در اروپا، راهی خارج از کشور میکند. با مهاجرت زن، حامد خبرهای نگرانکنندهای از رفتارهای مشکوک همسرش میشنود. او که از نظر روحی کاملاً به هم ریخته، خودش را در خانهای که گویی نمادی از روح ویرانشدهٔ اوست حبس میکند و روزگاری برزخی را سپری میکند.
فیلم فقط با یک شخصیت محوری روایت راپیش میبرد؛ بدون استفاده از فلاشبک و با تکیه بر لحظههایی که روی نوارهای ویدئو ضبط شده است. او بغض میکند، میرقصد، به در و دیوار میخورد، در خاطرههایش پرسه میزند و به شعر و موسیقی پناه میبرد، اما این شب سرد و تلخ بس طولانی است. حالا پس از گذشتِ بیست سال از ساخته شدنِ این فیلم، دوباره به آن شب طولانی بازگشتهایم و خاطرهاش را برای دوستدارانش مرور کردهایم...