اندرو ساریس، منتقد آمریکایی و از نظریهپردازان تئوری مولف در سینما، برای مولفبودن یک سینماگر، سه ویژگی و معیار قائل شده که عبارتند از شایستگی فنی، تشخص سبکی و معنای درونی. بهرام بیضایی قطعاً به خاطرِ داشتنِ همین ویژگیهای سبکی، سینماگری مولف محسوب میشود. در این مقاله، قصدم این است که با بررسی مولفههای زیباییشناختی و عناصر سبکی فیلم باشو غریبۀ کوچک، نشان دهم که چگونه بیضایی، این عناصر و مولفههای سبکی را در آثار خود به کار میبندد و چگونه آنها را متعلق به خود میکند. بررسی جزئینگر (میکروآنالیزِز) سبک بصری باشو در کنار سبک روایی و ویژگیهای تماتیک آن (ماکروآنالیزِز)، این امکان را به ما میدهد که به درک دقیقتری از این فیلم و ساختار فرمال آن برسیم؛ این که بیضایی چگونه با استفاده از میزانسن، فیلمبرداری، نورپردازی، طراحی صحنه، صدابرداری، بازیگری و تدوین، سبک سینمایی ویژه و متمایز خود را در باشو میسازد و دیدگاهها و دغدغههای تماتیک خود را بیان میکند. ساختار روایی باشو، کلاسیک و از نظر زمانی، خطی و بدون گسستهای روایی است و تنها با برخی صحنههای ذهنی مربوط به گذشتۀ باشو که به شکل فلاشبکهای کوتاه نمایش داده میشود، فرازونشیبهایی در مسیر روایت ایجاد میشود. جنگی اتفاق میافتد، دهکدهای مورد حملۀ هوایی و بمباران دشمن قرار میگیرد، خانوادۀ باشو (پروتاگونیست فیلم) در این حمله از بین میروند و او برای نجات جانش، سوارِ کامیونی میشود که از منطقه میگریزد و بدون این که هدف و مقصد مشخصی داشته باشد، در یکی از روستاهای گیلان از کامیون پیاده میشود و به زنی روستایی و کشاورز به نام نایی که شوهرش در سفر است پناه میبَرَد. بیضایی بدون این که متوسل به شعارهای فمینیستی شود، بر نقش مهم زن به عنوان همسر و مادر در جامعۀ روستایی تاکید میکند؛ این که چگونه زنی مستقل و قدرتمند مثل نایی در اوج جنگ و در زمانی که شوهرش در جستوجوی کار، خانه را ترک کرده، مسئولیت بزرگ ادارۀ خانواده، مراقبت از فرزندان و مزرعه و کشتوکار را بر عهده گرفته و با قدرت از پسِ این کار برمیآید.