وقتی پیتر باگدانوویچ فیلمی لازم داشت تا در آخرین سئانس سینمای شهر کوچک فیلمش (آخرین سئانس سینما/ The Last Picture Show، 1971) نشان بدهد، رود سرخ (هوارد هاکس، 1948) را برگزید. او صحنهای از این فیلم را انتخاب کرد که در آن جان وین خطاب به مونتگمری کلیفت میگوید: «ببرشون به میزوری، مت!» و پس از آن شاهد تدوین مشهوری از چهرههای خسته و چروکیدۀ گاوچرانها در نماهایی از نزدیک هستیم که با شادی فریاد سر میدادند و کلاههای خود را به هوا پرتاب میکردند.
این صحنه از بنیادیترین لحظات وسترن تاریخ سینماست و شادی جمعی از گاوچرانها را که زیر آسمان سوار بر اسب نشستهاند و میدانند که کاری برای انجام دارند و دستمزدی در انتهای سفر انتظارشان را میکشد، به نمایش میگذارد. رود سرخ در لحظاتی که به مضمون اصلی خود وفادار میماند، یکی از بهترین وسترنهای تاریخ سینماست. فیلم حکایت دو مرد، یکی مسن و دیگری جوان و تقابل آنان و قصۀ اولین انتقال گلۀ بزرگی از گاوها در مسیری است که تا آن موقع چنین کاری در آن صورت نگرفته بود. اما فیلم در چند صحنۀ معدودی که زنان حضور دارند، در مسیر غلطی میافتد و ضعیف از کار درمیآید.