جنایت بیدقت دربارۀ آتش است. صریح، مستقیم و بیپروا این موضوع را اعلام میکند و بعد سراغِ جنبههای مختلف آتشافروزیاش میرود. جنایت بیدقت میخواهد با آتش به روایت آتش و تکثیر آن بپردازد.
شهرام مکری در فیلم خود قصهای میسازد که از بنِ تاریخِ آتش برآمده اما قرار نیست روایتگر آن باشد بلکه میکوشد آن را در شکلی تازه از نو و مداوم و بیوقفه بازآفرینی کند. آتش زدن سینما رکسِ آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ نقطهعطف است؛ هم از لحاظ سیاسی، هم تاریخی، هم سینمایی. زیرا کسانی که در آتشِ سوختند برای «تماشای» گوزنهای مسعود کیمیایی آمده بودند و نصیبشان آتشی شد که ناگهان از گوشهای برآمد و آنها را خاکستر کرد. آنها بدنهایی بودند که در طرفۀالعینی مانند نگاتیوهای قدیمی مشتعل شدند و کل وجودشان، تنشان، از بین رفت و دود شدند و به هوا رفتند. مکری نشانهبازِ قهاریست. نشانهبازی که مدام در حال ساختن معناهای تازه است از تکههای ساده. برای همین میتوان با سازمان نشانهشناسانۀ او وارد گفتوگو شد. اگر کل فیلم را آتشی بدانیم که در حال روایت آتشِافروزانِ سینماست کلید ورود به اثر را یافتهایم. برای همین باشلار بسیار به یاری من میآید برای خوانشِ فیلمِ مکری.